صفحات

۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

به روز خُـجستـه سـرِ مهــــرمـــــاه به سـر بَــر نهــاد آن کيــــانی کــلاه



به روز خُـجستـه سـرِ مهــــرمـــــاه به سـر بَــر نهــاد آن کيــــانی کــلاه

فرستادن به ایمیلچاپمشاهده در قالب پی دی اف


مهرگان،
مهر روز از مهرماه، روز پيروزی راستی بر کژی
خجسته باد

فـريدون و کاوه
يــلانِ دليــربه‌ يـاری مـردمخـروشان چو شيـرکشيدند از تختِ ظلمش به زيـر
به البــرز، ضحـاک در بنــد شدسـراسـر جهـان شاد و خرسند شدچنين روز مانـد از يــلان يادگارز خاطر تو اين روز پنهـان مـدار
 از:  مازيار قويدل

مهرگان؛ جشن مهـر

مردمان سرزمينهای پُشته ايران، مردمان شاد و سرزنده با جشن‌هايی پر شمارد
مردمان سرزمينهای پُشته ايران، جشن‌های فراوانی را بنياد نهاده‌اند که نمايانگر و يادآور ديد و باور آنان به يادبودهای ملی- ‌ميهنی، استوره‌ای، حماسی، تاريخی، آيينی و يا طبيعی و همانند آن‌ها هستند.
بازتاب‌های آن جشن‌های فراوان و روان‌افزايی بودند که مادران و پدران ما را، انسان‌هايی سرخوش، خرسند، شادمان، نيک‌انديش، سرزنده، پيروز و سربلند می‌ساختند.
شمار جشن‌های ايرانی را برابر با بيش از ۷۳ روز جشن در سال برآورد کرده‌اند. اين خود می‌رساند که مردمان پُشته ‌ايران در هـر روزشان جشن داشته‌اند، يا روز پيشش به جشن نشسته و يا چشم به راه برگزاریِ جشن روز آينده‌شان بوده‌اند! از ميان اين جشن‌ها می‌توان از جشن‌های ماهانه نام برد. جشن‌هايی که با هم زمان شدن نام روز با نام ماه برگزار می‌شوند و اگرچه شماری از اين جشن‌ها می‌رفتند که به بوته‌ی فراموشی سپرده شوند، که با کوشش ايرانيان فرهنگ‌ دوست از فراموش شدن رها شده، جانی تازه يافته و دوباره برگزار می‌شوند.
يکی از اين جشن‌ها -اگر‌چه از بزرگ‌ترين جشن‌های کهن بوممان بود- که ساليان درازی از درخششِ درخورش به دور مانده بود، «مهـرگان»، جشن مهـر است. اين جشن جايگاهی چون نوروز دارد.
از ميان انگيزه‌های چندی که برای برگزاری اين جشن بر شمرده‌اند. بسياری از سرايندگان، نويسندگان و انديشمندان، پيروز شدن مردم ايران، به سرکردگی فريدون کيانی و با خروش کاوه آهنگـر بر ضحاک ماردوش و ستمگـر را انگيـزه‌ی برگـزاری اين جشن دانسته اند.
مهرگان؛ جشن مهـــر يا به گفته بيرونی‌، جشنِ‌«دوستیِ‌جان»
واژه مهر
واژه مهـر را می‌توان:
(1) مهر و عشق و محبت و دوستی دانست، چنان‌که حافظ گويد:
کمتر از ذره نيی «مهر بورز»
تا به خلوتگه خورشيد رسی چرخ‌زنان
(2) آن‌را نامِ مهـر پاسدار پيمان ميان مردمان برشمرد.
مهرگان يا جشنِ مهر
در آغاز با ارج گزاری و سپاس از پژوهنده ارزنده، "هاشم رضی" که در درازای دوران زندگيش دمی را به دور از پژوهش در راه فـرهنگ پربار ميهن نمی گذراند، يادآور می‌شويم که ايشان واژه‌ "گان" را پسوندی می‌داند برابر با معنی جشن؛ بنا‌براين يا بايد گفت جشن مهـر و يا مهرگان.
جشن مهـر يا مهرگان همانند و همپايه نوروز و يکی از کهـن‌ترين و بزرگ‌ترين جشن‌هایِ‌ ملی مردمانِ پُشته يا فلاتِ ايران است.
اين جشن در روز مهـر از ماهِ مهـر که در سال‌شمارِ کهن ايرانی روز شانزدهم مهـر‌ماه بود و در سال‌شمار نوين، روز دهمِ مهـر‌ماه است، برگزار می‌شود. بر همين پايه ‌است که بيرونی در «التفهيم» آورده است:"شانزدهم روز است از مهـر ماه".
مهرگان، در هنگام برابری روز و شبِ پاييزی جای دارد.
مهرگان، همانند نوروز که روز نخستش هنگامه‌ی برابری روز و شب بهاری (اعتدال ربيعی) است، در هنگام برابری روز و شبِ پاييزی جای دارد.
مهـرگان همانند نوروز دارای خوان يا سفره‌ای است که آن‌را به نامِ خوان يا سفره مهرگانی می‌شناسيم.اگر‌چه مهرگان را با برابر و همزمان شدن نام روز مهـر با نام ماه هفتم ايرانيان، يعنی مهر‌ماه به جشن می‌نشيند و خود از جشن‌های ماهيانه است، اما انگيزه‌های ديگری را نيز برای برگزاری آن بر می‌شمارند.
(در سال‌شمار کهن ايرانيان روز شانزدهم ماه، مهـر روز نام داشت، اما در سال‌شمار نوين، روز دهم مهرماه، نام مهـر را بر خود دارد. در بيش از هزار سال پيش از اين، هـر يک از دوازده ماه ايرانی، دارای ۳۰ روز بودند که روی هم‌رفته ۳۶۰ روز می‌شدند و در پايان ۵ روز ديگر نيز بر ‌آن می‌افزودند که آن را بهيزک، پنجه‌ی دزديده‌شده يا به زبان عربی پنجه مستقرقه می‌ناميدند. در سال‌شماری که با پشتکار خيام نيشابوری بررسی و برآورد و جايگزين سال‌شمار کهن شد، ۶ ماه نخست سال ۳۱ روز، ۵ ماه پس از آن ۳۰ روز و ماه دوازدهم ۲۹ روز دارد و از آنجا که درازای سال ايرانی، ۳۶۵ روز و ۶ ساعت و ... دقيقه و ... ثانيه می‌باشد، ٦ ساعت‌های هـر سال را تا چهار سال روی هم می گذارند تا بشود ٢۴ساعت يا يک شبانه‌روز، سپس آن يک روز را در سال ِ چهارم بر ٢٩ روز ماه اسفند، اسپند و يا سپندارمز، می‌افزايند و ماه دوازدهم را نيز ۳۰ روز بر می‌شمارند و آن سال را وخيزکی يا «کبيسه» می‌نامند.)
در ميان جشن‌های ايرانيان دو جشن مهر، يا مهرگان و نوروز از ارزش ويژه‌ای برخوردارند. يکی از مهم‌ترین اين ويژگی‌ها، آغاز شدن سال نو با هـر يک از آن‌ها بسته به دوران مختلف تاريخ بوده‌، چرای کهشماری باور دارند در روزگاران رفته ساليانی نيز مهرگان سرِ سال نو بوده است و سال نو با مهرگان آغاز می‌شده‌است. اما پس از آن آغاز سال نو دوباره به آغازِ فـروردين ماه باز گشت که جای درست آن می‌باشد. در فرهنگ جهانگيری در باره‌ی مهرگان آمده است:
«جشنی از اين بزرگ‌تر بعد نوروز نباشد.»
مسعود سعد سلمان نيز چه مهربان درباره مهرگان می‌سرايد:
روز مهر و ماه مهر و جشـن فرخ مهرگانمهر بيفزای نگار ماه چهر مهربانمهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهرمهربانی کن به روز مهـر و جشن مهـــرگانجـام را چون لاله گـردان از نبيد باده ‌رنگونـدر آن منگر که لاله نيست اندر بوستان
برگزاری مهرگان همانند نوروز از شايسته‌ها و بايسته‌ها به شمار می‌آمده است. برای اينکه نمادی از ارزش‌گـزاری به اين روز را از ديد دانشمندان دوران اسلام پذيرانندگی ايرانيان برايتان نمونه آوريم، نگاهی می‌اندازيم به کوتاه‌نوشته‌هايی همانند شهـروزی که درباره‌ی بيرونی آورده و يا مری بويس و ...ديگران که برای نشان دادن ارزش مهرگان در ميان مردمان نوشته‌اند:
«دست و چشم و فکر او هيچ‌گاه از عمل باز نماند، مگـر به روز نوروز و مهرگان و يا برای تهيه احتياجات معاش.»
"مری بويس" به نقل از کتزياس پزشک، و درباره ارزش اين جشن نزد شاهان هخامنشی می‌نويسد:
"اين تنها موقع سال است که شاهان پارس می‌توانند و حق دارند تا می‌توانند شراب بنوشند."
«مسعود سعد سلمان»، می‌نويسد:
تا دايم است جنبش گردون و آفتاب
تا واجب است گردش نوروز و مهرگان
جای پای مهرگان در ميان مردمان کشورهای ديگر
تازی يا عرب‌زبانان مهرجان يا مهرگان به چم فستيوال و جشن به کار می‌برند. در زبان عربیِ تونسی!‌:
پارسی اشاره درخور نگرشی دارد به کار بردن نامِ واژه‌ ايرانی مهرگان در زبانِ عربی تونسی برای جشن:". . . و شايان توجه است واژه مهرگان که عربی شده‌ی آن مهرجان است در کشورهای عرب زبان به‌چم جشن به‌کار برده می‌شد. خود نگارنده با اين رويداد در دبی برخورد داشتته است و دوستی نيز در سفری که در سال ۱۹۹۷ به تونس داشته بود، دريافت که در نزد آنان نيز مهرجان همچنان به چم فستيوال و جشن کاربرد داشت."
انگيزه‌های برگزاری
برای اين جشن که برای سپاس‌گزاری از داده‌های پروردگاری برگزار می‌شود، انگيزه‌هايی چند را بـر می‌شمارند:
(1) مهرگان روز پيروزی فريدون بر ضحاک:
اين انگيزه که پيروزیِ فريدون بر ضحاک ماردوش باشد را، به ويژه استاد سخن، فردوسی نامدار -کسی که اگـر دامن همت برای نوشتنِ شاهنامه به کمر نزده بود ما اکنون به زبان پارسی سخن نمی‌گفتيم- يادآور می‌شود و می‌نويسد:
فريــدون چــو شد بر جهان کامکار
نـدانست جــز خـويشتـن شهـــرياربه رسـم کيان تـاج و تخـت و مهـی
بيـاراســت بـا کـــــاخِ شــــاهنشهی به روز خُـجستـه سـرِ مهــــرمـــــاه
به سـر بَــر نهــاد آن کيــــانی کــلاهبفـــرمــود تا آتــش افــــــروختنـــد
همـه عَنبــــر و زعفــران ســوختندکنون يادگار است از او ماهِ مهـــــر
بکـوش و به رنج ايچ منمای چهــر
بيرونی نيز همين انگيزه را برای برگزاری اين جشن بر می شمارد و در التفهيم می‌نويسد:
"شانزدهم روز است از مهر‌ماه و نامش مهـر. و اندرين روز، افريدون ظفر يافت بر بيوَراسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند باز داشت. و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند بر کردار آنچ از پس نوروز بود و ششم آن مهرگان بزرگ بود و رام روز نام است و به دين دانندش".
چون از بيرونی سخن به ميان آورديم، بد نيست يادآور شويم که بيرونی درباره درازای زندگی ضحاک ماردوش يا "بيوَر‌اسب" و در "آثاارالباقيه" می‌نويسد:
"بيوَراسب هزارسال زيسته و يا فرمانروايی کرده و اندکی پيش از آن زيسته است. پس مردم می‌پندارند که امکانِ هزارسال زيستن وجود دارد و بر اين اساس است که مردم به همديگر می‌گويند هزارسال بزی و آن‌را در حد امکان می‌دانند."
از ديدگاهِ نگارنده بدين انگيزه هزارسال زندگی و زيستن را به ضحاک نسبی داده‌اند که بنمايانند که اگر ستمگر و نامردمی، حتی هزار‌سال هم زندگی کند و دستک و درگاه بسازد، در پايان اسيرِ دست و پنجه‌ی داد و داگری يا عدالت خواهد شد.
(2) مهرگان به انگيزه بزرگداشت مهـر، ايزد پيمان و عهد:
ميتراييان يا پاسداران مهر، مهرگان را به ايزد مهر که او را از ايزدانِ آريايی می‌شناخته‌اند نسبت می‌دهند. ايرانيان و هنديان کهن، مهر را ايزد پيمان يا عهد و دشمن دروغ و دروغگويی و پيمان‌شکنی بـر می‌شمرده‌اند و می‌پنداشته‌اند که اگر کسی پيمان‌شکنی کند ايزد مهر او را پادافره يا کيفـر خواهد داد.
(3) هم‌زمانی روز مهـر و ماهِ مهـر:
مهرگان همچنين يکی از دوازده جشن ماهانه ايرانی که با برابر شدن نام روز با نام ماه برگزار می‌شوند می‌باشد که در هنگام گردآوری و به انبار سپاریِ فـرآورده‌های تابستانی که خود انگيزه‌ای طبيعی می‌تواند به شمار آيد به جشن نشسته می‌شود.
ناگفته نماند که اين جشن به جز از گاهنبار سوم که در سی‌ام شهريور‌ماه و گاهنبار چهارم که در سی‌ام مهرماه برگزار می‌شوند و چگونگیِ برگزاری ويژه خود را دارند می‌باشد.
(4) آغاز زمستان بزرگ:
در گذشته آرياييان سال را به يک تابستان هفت ماهه و يک زمستان پنج ماهه بخش می‌کردند که مهرگان به پيشباز زمستان بزرگ رفتن می‌توانسته ‌باشد.
تابستان بزرگ، هفت ماه بود؛ فروردين، ارديبهشت، خورداد، تير، امرداد، شهريور و مهرماه، و زمستان بزرگ، پنج ماه بود؛ آبان، آذر، دی، بهمن و اسفند. آریاییان، بهار و پاييزی را نمی‌شناختند مگر تابستان و زمستان را.
(5) جشنِی کشاورزی و هنگام برداشت و به انبار سپاری برداشت‌های تابستانی:
گرديزی در اين پيوند می‌نويسد: "و مهر، روز برگزاری جشن خرمن است".
فرهنگ مهر، در ديدی نو از آيينی کهن، به اين روز نيز اشاره می‌کند و می‌نويسد: "در پنجاه سال اخير روز مهرگان روز دهقان هم به شمار آمد که البته مناسبت دارد «چرا‌که در زبان پارسی ‌هخامنشيان ماه پاييزی مهر‌ و ‌شهريور "بااگياادی Bagayadi" گفته می‌شد که معنای ساده‌ آن چنين است که در اين ماه زمين کشاورزی (باغ) را بايستی ورز داد. به مناسبت آغاز سال تحصيلی و به صدا در آمدن زنگ مدرسه‌ها نيز نام معلم به خود گرفت که آن نيز پسنديده است."
چگونگی برگزاری مهرگان
پيش از رسيدن روز مهـر، بايد به پالودن و پاکيزه ساختن خانه و کاشانه پرداخت و همانند نوروز خانه تکانی کرد، و آنگاه آماده برگزاری جشن شد و به گستردن خوان مهرگانی پرداخت.
شوربختانه امروزه بسياری از مردم ميهنمان، آيين و رسم نيکوی خانه‌تکانی در مهر‌ماه را از ياد برده‌اند و به جز شمار اندکی از ايرانيان و به ويژه زرتشتيان، همه‌ی آداب و آيين‌های مهرگانی را به جا نمی‌آورند.
کاش همان‌گونه که هم‌ميهنان و به ويژه جوانان به راز برگزاری و گاه باز‌آفرينی آيين‌های کهن ديارمان می‌پردازند، آيين‌خانه‌تکانی مهرگانی را نيز زنده‌تر سازند.
ناگفته نماند که بسياری از آيين‌های کهن را، خواهـران و برادران هم‌فرهنگ ديگر بخش‌های اين پشته‌ی کهن و به ويژه تاجيکان، بسيار بهتر از ما و با شايستگی، شکوه و ارزش در‌خور جايگاهشان برگـزار می‌کنند.
مهرگان را در گذشته‌ها در پنج روز به جشن می‌نشستند که روز پنجم را با شکوه بيشتری برگزار می‌کردند.شايانِ‌ نگرش ‌است ‌که در‌ گذشته در ‌سوئد هم سال به ‌دو ‌بخش‌ تقسيم می‌شده است.
در روز جشن که همان مهر روز از مهرماه باشد، همه‌ هموندان يا اعضای خانواده، رخت نو بر تن، دورخوان يا سفره مهرگانی گرد می‌آيند و هنگامی‌که خورشيد به ميان آسمان رسيد، در برابر آيينه به يکديگر شادباش می‌گويند، همديگر را در آغوش می‌کشند، نقل و شيرنی نثار همديگر می‌کنند، بر سر و روی همديگر بوسه می‌زنند و مهربانی‌های کردگاری را سپاس می‌گويند. در اين هنگام شماری نيز، سرمه بر چشم می‌کشند و بهر روی همگی به شادی و شادمانی پرداخته، همانند نوروز به انجام ديد و بازدید کردن می‌پردازند. در اين روز برای نوعروسان ‌ و تازه دامادان پيشکش يا هديه می‌فرستند.
پروفسور مری بويس درباره مهرگان و سفره‌ی آن نزد زرتشتيان می‌نويسد:
«در چنين روزی رخت نو پوشيده و به ديد و بازديد هم می‌روند و به يکديگر شادباش می‌گويند. بر سفره‌ مهرگانی کتاب اوستا، آيينه، سرمه، شربت، گلاب، شيرينی، ميوه و به ويژه انار و سيب می‌گذارند. در آوندی آب آويشن با چند سکه نقره و سنجد و بادام و پسته ريخته و کنار خوان مهرگانی را با شمع‌های فروزان آرايش داده و فضا را با اسپند و کُندر که بر آتش ريخته می‌شود سرشار از زيبايی و خوشبويی می‌سازند.افزون بر آنچه که بر شمرده شد، شکم مرغ را با مواد غذايی پر کرده و بر سفره می‌نهند. به هنگام نيمروز با شادی در جلوی آينه ايستاده، سرمه بر چشمان کشيده و نُقل و سنجد و آويشن به سر هم می‌ريزند و مهرگان را به هم شادباش می‌گويند."
درباره برگزاری مهرگان در روزگاران کهن و در تاريخ بيهقی آمده ‌است:
روز آدينه شانزدهم زالقعده مهرگان بود. امير، رضی‌الله‌عنه (بامداد) به‌ جشن (مهرجان) بنشست، اما شراب نخورد و نثارها و هديه‌ها آوردند، از حد (و) اندازه گذشته و پس از نماز نشاط شراب کرد و رسم مهرگان به تمامی به‌جای آوردند، سخت نيکو. با تمامی شرايط آن وصينی ‌(از پيش سلجوقيان بيامد و در خلوت)، (بعد از مراجعت)، با وزير و صاحب ديوان رسالت گفت که: "سلطان را عشوه دادن محال باشد، اين قوم را بر بادی عظيم ديدم، اکنون که شدم و می‌نمايد که در ايشان رسيده‌ام.
دستگيری از نيازمندان
از ديگر آيين‌های بسيار پسنديده و درخور نگرش مهرگانی، دستگيری از نيازمندان و رسيدگی به حال و روز دوستان و آشنايان است که به همگامی همگانی مردم در دست‌افشانی و پايکوبی‌های مهرگانی می‌سرانجامد.
دادن پيشکش به نو‌خانمان‌ها
نگارنده، خود به ياد دارم که در چنين روزها و جشن‌هايی، در خيابان‌ها و کوچه‌های شهر بروجرد خنچه‌برانی يا خنچه‌کشانی را می‌ديدم که سبدها و خنچه‌هايی را برای نو عروسان و تاره دامادان می‌بردند و البته هنوز هم وجود دارد. آنچه که بيش از هر چيز در درون خنچه‌ها خودنمايی می‌کرد، کله‌قندی بود که در زرورق سبـزرنگ بسيار بسيار زيبا و درخشانی پيچيده شده، در کنار شيرينی و پارچه و ... به خودنمايی می‌پرداختند و راهی خانه‌های عروسان (اروس ها) بودند.
اميد که اين آيين‌ها و رسم‌ها همواره و هميشه و همچنان که از هزاران سال پيش ار اين بر جای مانده است بر جای و استوار بماند و ما نيز چون گذشتگانمان، توانمان را در به آيندگان‌سپاری اين آيين‌ها به نمايش بگذاريم؛ زیرا:
"ديگران کاشتند و ما خورديم
ما بکاريم و ديگران بخورند".
خوان يا سفره‌ی مهرگانی
خوان مهرگانی همانند خوان يا سفره نوروزی بسيار زيبا و رنگارنگ است و آنچنان که سعدی شيرازی می‌گويد:
برگ درختان سبز در نظــر روزگار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
این خوان، پر از گل و گياه و برگ سبز و ميوه و خشگبار است که هر يک از آن‌ها بيش از صد کتاب هنر آفرينش را گويايند.
بر خوان مهرگانی ميوه‌های تابستانی و خشکبار، شاخه‌های بيد، زيتون، به، انار، مورد، کاج، مورد و سرو و همانند آن‌ها که گويی هر يک از آن‌ها نمونه‌گویای يکی از استان‌های شاهنشاهی بوده‌اند می‌نهند و چوب‌های خوشبو و اسپند می‌سوزانند.
بر اين خوان همچنين، آيینه و سرمه‌دان، لاله روشن، مجمر آتش، اسپند و کُندُر بر آتش نهاده، شمع، شکر، شير، شراب، شربت و شيرينی، جامی از آب که می‌تواند با نارنجی شناور در آن زيباتر شود، گلاب، گلدان و گل‌های رنگارنگ و سبزی و ريحان و لـرک، عَناب، گياه خوشبوی آويشن (هم به تنهايی و هم شناور در آب)، آوند آبی که سکه‌ای سيمين يا نقره‌ای در آن نهاده‌اند، خشکبار يا سنجد، پسته، بادام، گردو و فندق و همچنين برگه‌های گوناگون و انجير و دانه‌های گياهی "حبوبات" می‌گذارند.
ميوه‌های خوانِ مهرگانی همان ميوه‌های تابستانی هستند مانند به، سيب، ترنج (نگارنده، در هنگام گستردن خوان مهرگانی چون ترنج و بالنگ و همچنين به نيافتم، مربای ترنج و مربای به را بر خوان نهادم). انار و خوشه يا خوشه‌های از انگور سفيد از بايسته‌های خوان‌نشين هستند.
بر اين خوان نانی نيز می‌نهند که "سيروک" نام دارد و در بسياری از جشن‌های ديگر نيز پخته می‌شود.خمير اين نان از آرد هفت‌دانه(و يا همان آرد گندم) فراهم آمده است، اما در آوندی پر از روغن سرخ می‌شود. دوستداران می‌توانند چگونگی تهيه آن‌را از نگارنده بگيرند.
"چنگ‌مال" و يا "ناخنک‌‌مال" که از خرما و دانه‌هايی تهيه‌‌ می‌شود و همچنين حلوا را به ويژه در جاهایی که گرمسيری هستند بر خوان مهرگانی می‌گذارند. يک بار در هنگام گستردن خوان مهرگانی ما چنگ‌مال شيرازی بر خوان نهاديم و جايتان سبز که چه خوان زيبا و شيرينی شد.
اين خوان آشی را نيز بر خود دارد که "دونو"، يا "درونش" می‌نامند و چيزی مانند شله‌‌قلمکار است که از هفت‌دانه گوناگون همانند گندم، جو، برنج، عدس، لوبيا، ماش و نخود و همانند آن تهيه و پخته می‌شود.
يادمان نرود که جای پای شماره‌ی هفت را در شش فروزه‌ی اهورايی و اهورامزدای يگانه می‌توان جست.
کهنگی و يا قدمت مهرگان و برگزاريش حتی در نزد تازيان
کهنگی اين جشن به زمان آرياهای هند و ايرانی باز می‌گردد. اين جشن پيش از شاهنشاهی هخامنشيان نيز با شکوه و بزرگی زيادی برگزار می‌شده ‌است. در‌باره تاريخ روز برگزاريش همان‌گونه که آمد پيش‌ترها و بنا بر سال‌شمار کهن در روز ۱۶ مهر ماه بوده که سپس به روز ۱۰ مهرماه جابه‌جا شده‌ است.
از زمان هخامنشيان تا به امروز اين جشن کهن ‌را چه به‌گونه‌ای بزرگ و ‌گسترده و چه کوچک و اندک به جشن می‌نشينند.
بنا بر نوشته‌ها، اين جشن پس از يورش تازيان، نه‌تنها نزد ايران همچنين در ميان خلفای‌ بغداد نيز ‌برگزار ‌می‌شده ‌است.
ابوالفضل بيهقی در نسک دوم تاريخ خويش، از برگزاری بسيار باشکوه اين جشن فرخنده در برابر مسعود غزنوی در تاريخ ۴۲۷ هجری آگاهی‌هايی را در دسترس ما می‌گذارد‌.
در دربارهای خلفای عباسی جشن‌های نوروز و مهر با بزرگی بسياری برگزار می‌شده‌ است و در اين باره نوشتارهايی وجود دارد.
تاريخ‌نويسان آورده‌اند که در زمان حکومت عمر خطاب، «هرمزان» استاندار خوزستان که مسلمان شده ‌بود، پاره‌ای از شيرينی‌ها و ساير چيزهای خوان نوروزی را پيشکش‌وار و به چهره خوانچه‌ای برای علی‌ابن‌ابی‌طالب می‌فرستد. ايشان ‌از ‌آورندگان سبب فرستادن خوانچه ‌را می‌پرسد ‌و هنگامي که مناسبت آن‌را جشن نوروز درمی‌يابد ‌می‌گويد: "کل يوم ‌نيروزنا"، يعنی ‌هر‌ روز‌‌ را‌ برايمان‌‌ نوروز سازيد!
سلمان پارسی‌(دينيار پارسی) درباره ارزش و بزرگی اين دو جشن گفته ‌است: خداوند ياقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان پديد آورد، و بزرگی اين دو بر ديگر روزها همانند بزرگی ياقوت و زبرجد است به ساير گوهر‌ها.
درباره چگونگی برگزاری جشن مهـر کسانی همچون، جاحظ تبريزی، سيد محمود شکری، ابن خلف تبريزی و گرديزی و ديگران نيز نوشتارهايی دارند.
درخور يادآوری است که تنی چند درباره دينی و آيينی بودن يا بستگی جشن‌های نوروز، مهرگان و سده با "اشو زرتشت" می‌پرسند، برای آگاهی اين دسته از هم‌ميهنان بايد يادآوری شد که اگر‌چه اگـر زرتشتيان نبودند شايد شماری از اين جشن‌ها نيز به دست فراموشی سپرده می شد. چنانچه به شاهنامه فردوسی نگاهی بيندازیم درخواهیم يافت که نوروز در هنگامِ شاهنشاهیِ جمشيد، مهرگان در دوره فريدون و سده در هنگامِ شاهنشاهی هوشنگ کيانی بنيانگذاری شده‌اند که در آن زمان هنوز "اشوزرتشت" زاده نشده بود.
سکوی سده و نوروز و به باور فراوان مهرگان
در دوران گذشته، در شهرهای ايرانی سکوهايی برای برگزاری جشن‌ها می‌ساختند که چيزی همانند سن‌های نمايش تئاتر و يا آمفی‌تئاترهای امروزی می‌توانسته‌ باشد. فراموش نکنيم که در هنگام فرمانروايی بهرام گور يا بهرام پنجم، درآمد ايرانيان به اندازه‌ای فراوان بود که به مردم پيشنهاد شد که تنها نيمی از روز را به کار بپردازند و نيمه ديگر را به آسايش و شادی و شادمانی، و در پی همين پيشنهاد و پديده‌های آن بود که بهرام از پادشاه هند درخواست هنرمندانی را کرد و به شمار دوازده هزار تن خواننده و نوازنده و دست‌افشان و پای‌کوب که به هنرهای دستی نيز آراسته بودند به سرزمين‌های زيـر فرمان شاهنشاه ايران آمدند که به گمانی "جيپسی"ها که "کولی" نيز به آنان گفته می‌شود، از همان گروهند.
از سکو‌هايی که همچون آمفی‌تئاترهای امروزی بودند می‌گفتيم، اين سکوها را برای برگـزاری جشن‌ها، به ‌ويژه نوروز، سده و به گمان فراوان مهرگان، تدارک می‌ديده‌اند و می‌ناميده‌اند.
در شاهنامه و هنگامی که اردوان در نبرد با اردشيـر کشته می‌شود و در پی آن اردشير در جايی که چشمه‌ی آب بزرگ و پُر آبی هست، خره‌ی اردشير را بنا می‌کند آمده است:
يکی چشمه بی‌کران اندروی
فـراوان از آن چشمه بنهاد روی
بــر آورد بـــر چشمــه آتشکــده
بر او تازه شد مهر و جشن سده
در دنباله همين داستان آمده است:
ز پُر مايه‌تـر هـر چه بُـد دلپذيـر
همی تاخت تا خــره‌ی اردشيـــر
بکــرد انـدر آن کشور آتشکــده
بر او تـازه شد مهـرگان و سـده
و يا در هنگامی که درباره‌ی کارهای دوره پادشاهی لهراسب سخن می‌گويد، آورده است:
به هر برزنی جای جشن ِ سده
همه گِرد بـر گِرد آتشکده
به هر روی و با رويکردی به داستان بهرام گور که اندکی از آن را پيش‌تر خوانديد و اميد که در هنگامه‌ای ديگر بسيار بيشتر درباره‌اش بياوريم، بودن چنان جاهايی برای گرد آمدن مردم و با شادی و شادمانی نشستن‌شان دور از راستی نمی‌تواند باشد.
ناگفته نماند که اين شادی‌خواهی در رگ و خون و باورهای ايرانی جای دارد. بيهوده نيست که در سنگ‌نبشته ی داريوش بزرگ می‌خوانيم:
"... سپاس اهورامزدا را که جهان بر آفريد،
که مردمان را آفريد،
که شادی را برای مردم آفريد ..."
نامگذاری کودکانِ زاده‌ی ماهِ مهر، با پيشوند و يا پسوند واژه‌ مهر
از رسم‌های درخور يادآوری مهرگان، نامگذاری کودکانی است که در مهرگان ديده باز می‌کنند و زاده می‌شوند. بدين‌گونه که برای کودکان زاده‌شده در مهرگان، نامی بـر می‌گزينند که واژه‌ی مهـر در آن باشد. نام‌هايی مانند مهر، مهراب، مهرداد، مهرزاد، مهرشاه، مهـراد رنگ، مهرگان، مهرنوش، مهرشهر، مهراندخت، مهرانگيز، مهربانو، مهرناز، مهران، مهربان، مهرو يا ماهـرو، مهرآيين، مهرآور، مهـرپرور، مهـريار، نوش‌مهر، کوش‌مهر و همانند آن‌ها. بنا بر پژوهش «تورج پارسی»، و بر پايه‌ گزارش هـرودوت اينگونه نامگذاری از دوره‌ی هخامنشيان رسم بوده است.
ياد‌آوری روزهای ِ ويژه مهــر‌ماه
(1) مهرگان، جشن مهـر: يکی از کهن‌ترين جشن‌ها است و در‌باره‌اش به گستردگی می‌خوانيد.
(2) روز‌های نَبُـر: يا روزهای که ايرانی ماندگانِ زرتشتی از خوردن گوشت و آلودن دست به خون جانداران بی‌گناه بيش از پيش دوری می‌کنند و برابر هستند با روزهای: ٦ مهـرماه، "ماه" روز، برابر با روز ۲۸ سپتامبر؛ ۸ مهـرماه، "گوش" روز، برابر با۳۰سپتامبر؛ ۱۵مهـرماه، "رام" روز، برابر با ۷اکتبـر، و ۲۶ مهـرماه، "وهمن" روز، برابر با ۱۸ اکتبـر.
ايرانيان اين روزها را، روز‌های پرهيز و دوری از لاشه‌خواری بر می‌شمارند و به آن روزهایِ نبر گويند. ايرانيان کهن و آزاده، در اين روز‌ها نه گوشت می‌خورده، نه به شکار کردن می‌رفته‌اند. اين روزها، روزهای "ماه"، "گوش"، "رام" و "وهمن" يا بهمن هستند که هنوز زرتشتيان در اين روز‌ها گوشت نمی‌خورند و دست به کشتار گاو، گوسفند و ... نمی‌آلايند.
(3) گاهان بار چهارم، "ايا سرم گاه": پنج روز و روزهای "اشتاد"، "آسمان"، "زامياد"، "مانتره سپند" و"انارام" روز است و از ۲۰ تا ۲۴ مهـرماه برگزار می‌شود.
اين گاهان بار و همچنين گاهان بار ميانه تابستان که "ميديو شهيِم" گاه باشند از گاهان بارهایِ کهن و نخستين بايد باشند؛ زیرا در گذشته‌هایِ دور، مردمان پشته ايران، سال را به دو بخش کرده بودند، تابستان بزرگِ هفت‌ماهه (فروردين، ارديبهشت، خورداد، تير، امرداد، شهريور و مهرماه)، و زمستان بزرگِ پنج ماهه (آبان، آذر، دی، بهمن و اسفند). و همچنان که در شهريورگان آمد، بهار و پاييزی را نمی‌شناختند مگر تابستان و زمستان را.
"ايا"، به چمِ و معنی آغاز و "سَرِم" به چمِ "سرما" است که گاه آغاز سرما را می‌شناساند.
"سَـرِ" در زبان کهنمان همان "رهسپاری" رهسپار شدن" و "سفر" به زبان امروزيمان است. و "ايا سَرَ" يا "اياسرم" می‌شود "نا رهسپاری" و رهسپار نشدن و "نه سفر" می‌باشد که هدف همان سفر نکردن می‌شود؛ زیرا با پايان يافتن تابستان هفت‌ماهه، زمستان پنج‌ماهه آغاز می‌شود و از آنجا که سفر‌های آن روزگاران دراز و چند‌ماهه بودند، اين گاهان بار يا جشن که از ۲٦ تا ۳۰ مهـرماه و نه از ۲۰ تا ۲۴ مهـرماه برگزار می‌شده است برابر می‌شد با آغاز زمستان پنج‌ماهه و هنگام سرما که آغاز به رهسپاری و سفر درست نيز نمی‌بود.
کتابنامه‌ها:
1. بیات، عزیزالدین؛ کليات تاريخ و تمدن ايران پيش از اسلام.
2. بيرونی (1367)؛ التفهيم؛ به تصحيح همايی؛ رويه ۲۵5 - ۲۵۴، مؤسسه نشر هما.3. بيرونی (1352)؛ آثار باقيه؛ برگردان اکبر دانا سرشت، رويه ۲۹۰، انتشارات ابن سينا.
4. تاريخ بيهقی.
5. جعفری، علی اکبر؛ گفتار‌ها و نوشتار‌ها.
6. راوندی، مرتضی؛ تاريخ اجتماعی ايران.
7. رضی، هاشم؛ گاهشماری و جشن‌های ايرانی.
8. زندگی ايرانيان در خلال روزگاران.
9. شاهنامه فردوسی.
10. فرهنگ دهخدا
11. کاوه، علی محمد؛ تاريخ و تاريخ‌‌گزاری.
12. گرديزی (1363)؛ تاريخ گردیزی، تصحيح عبدالحی حبيبی؛ رويه ۳۹، دنيای کتاب.
13. مری بويس (1374)؛ تاريخ کيش زرتشت؛ ترجمه همايون صنعتی، رويه ۵۳، انتشارات توس.
14. مری بويس (1375)؛ تاريخ کيش زرتشت جلد دوم هخامنشيان؛ رويه ۴۲، توس.15. مهر، فرهنگ؛ ديدی نو از آيينی کهن.
16. نوشتار‌های دکتر تورج پارسی
Meri BoyceMithraice Stadies Vol 1; p 10617.