دوباره چهارتا بوزینه از دیواری بالا رفتند و تمام دنیای غرب بهانه پیدا کرد که از بابت "ایران" نگران بشود . کجای ایران برای شماها نگران کننده است ؟ کجای ایرانی برای شماها خطر دارد ؟ اینهمه استعدادهای ما ، استعدادهای "ایران" ، در کشورهای شما آوارهاند شما نگاه سگ بهشان نمیکنید ، هیچکدامشان را "ایران" نمیبینید ، تعدادی موجود عجیب غریب که بخدا خودمان هم ماندهایم که اینها کی هستند و از کجا آمدهاند ، که درست مثل انگل با تمام تعاریف مربوط به زندگی انگلی کشورمان را میمکند فوراً بعنوان "ایران" جلوی چشم شما میآید ؟ بخدا این ملت به شما میخندند .
خودتان هم به خودتان میخندید . واقعاً شما از بابت "ایران" نگرانید ؟
تمام موزههایتان پر شده از تاریخ و فرهنگ و هنر همین ایران . تمام کتابخانههای شما پر شده از شعر و ادب ایران . بروید یکبار دیگر نگاهشان کنید بگوئید چه چیز "ایران" برای شما نگران کننده است ؟ نکند وقتی مغولها هم حمله کردند "ایران" خطرناک شده بود ؟ وقتی عربها حمله کردند "ایران" بود که نگران کننده بود ؟
آقای غرب ! آقای اتحادیهی اروپا ! بجای عشوه قاطری و دم به دم قطعنامه و تحریم برو روسیه و چین را تحریم کن که هر روز این افعی را درندهتر میکنند . برو جلوی شرکتهای خودت را بگیر که ظرف بیست سال از یک تکه مقوا یک اژدهای "نگران کننده" ساختهاند . توی چشمهای یک "ایرانی" نگاه کن ،
شرف داشته باش و تعریف کن که تا حالا چقدر از این "ابزار نگرانی" برای فروش تسلیحاتت استفاده کردهای . جوالدوز را که تا ته به ما فرو کردهای ، یک سوزن هم به خودت بزن ، بخدا اگر طاقت و تاب و توانش را داشته باشی . خودت ساختی ، خودت بزرگش کردی ، حالا هم خودت نگرانش باش .
ذات یک دیو درندگیست . مقوا را دیو کردهای حالا میخواهی ندرد ؟ باید هم بدرد . ایندفعه دقیقاً خود تو را هم باید بدرد . سی و سه سال مردم خودش را درید . دو سال تمام فرزندان همان مردم را در زندان و خیابان پاره پاره کرد . تو کجا بودی ؟ تو دقیقاً چه غلطی کردی ؟ امروز "باید" که تو را بدرد . دیگر کسی برای دریده شدن باقی نمانده . درو کن طوفان را ...
سفارتخانههای تو تا دیروز به همین "جمهوری اسلامی" سرویس میدادند . هیچکدام از کاردارهای تو استوارنامههایشان را به "ایران" تحویل ندادند که حالا ارث پدرت را از ایران میخواهی ، به "جمهوری اسلامی" تحویل دادند . آنروزی که سفرایت لاف تو لاف با نمایندگان همین جمهوری اسلامی مینشستند دل و قلوه کباب میکردند باید نگران میشدی نه امروز . تو واقعاً تفاوت "ایران" با "جمهوری اسلامی" را تا حالا ندیدهای ؟ تو در این سالها فریادهای "ایران" که "جمهوری اسلامی از من نیست" را ندیدی ؟
همین دو سال پیش طومارهای کیلومتری سبز مردم را در شهرهای مختلفت در اروپا ندیدی ؟ طومار را ول کن ، تو برج ایفل را ندیدی ؟ کوری ؟! یا چشمت فقط هرجائی که دوست دارد را نگاه میکند ؟ یا فقط چندتا جانور که از دیوارت بالا میروند را "ایران" میبینی ؟ نگران "ایران" نباش ؛ نگران آنهائی باش که انگلی که به جان ایران افتاده را تغذیه میکنند . واضحتر
بگویم : نگران خودت باش !
علیرضا رضایی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر