روابط حافظ اسد، رئیس جمهور پیشین سوریه با مقامات حکومت ایران پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ از ابتدا گرم بود. در این عکس مهدی بازرگان (نخستوزیر وقت دولت موقت)، مهدی چمران و ابراهیم یزدی در کنار حافظ اسدی دیده میشوند
اتحاد بین ایران و سوریه بلافاصله پس از سقوط شاه و پیروزی انقلاب ایران شکل گرفت. عدهای از ناظران نزدیکی دو حکومت را به دلیل قرابت ایدئولوژیک بین شیعیان ایران و علویان سوری (یکی از شاخههای تشیع) میدانند، اما این همبستگی در واقع کاملاً جنبه عملگرایانه (پراگماتیستی) داشت. به این معنا که هر دو حکومت، سه قدرت عمده، یعنی اسرائیل، آمریکا و عراق را تهدیدی علیه خود میدیدند.
با به قدرت رسیدن صدام حسین در عراق در سال ١٩٧٩، روابط سوریه و عراق، با آنکه هر دو کشور توسط حزب بعث و ایدئولوژی حاکم بر آن حزب اداره میشدند، بهشدت رو به وخامت گذاشت. جهانبینی بعثی آمیزهای از ناسیونالیسم عرب، سوسیالیسم و ضدیت با امپریالیسم بود. توجه به این مسئله از آن جهت ضرورت دارد که اگر قرار بود ایدئولوژی مبنای همکاری و اتحاد بین حکومتها باشد، سوریه سکولار و بعثی بهمراتب به عراق نزدیکتر بود تا به حکومت جمهوری اسلامی در ایران.
اهمیت سوریه برای ایران در چیست؟
با شروع جنگ ایران و عراق و حمایت سوریه از ایران، روابط دو کشور گرمتر شد. سوریه که برخلاف تمامی کشورهای عربی از ایران حمایت میکرد در جهان عرب به انزوا کشیده شد. در اقدامی مؤثر، سوریه خط لوله نفت کرکوک را که از خاکش میگذشت و به لبنان میرسید مسدود کرد و با این عمل صادرات نفت عراق تقریباً به نصف کاهش یافت.
از طرفی، روابط سوریه با اسرائیل از جنگ تابستان ١٩۶٧، بر اثر تصرف بلندیهای جولان توسط اسرائیل و عدم تخلیه آن زمینها (که تا امروز هم ادامه دارد) خصمانه باقی مانده بود. ایران میتوانست از این وضعیت بهرهبرداری کند و با محکم کردن روابط خود با سوریه آن کشور را به عنوان سپر محافظی در برابر حمله احتمالی اسرائیل در آورد.
اما در همین دوران، یعنی دهه ١٩٨٠ میلادی، با شکلگیری و سازمان یافتن حزبالله لبنان به کمک ایران، سوریه به صورت پل ارتباطی بین ایران و حزبالله لبنان در آمد. تقویت حزبالله لبنان، به عنوان یک نیروی نیابتی که بتواند به عنوان یک تهدید متقابل در برابر اسرائیل خودنمایی کند، برای هر دو حکومت ایران و سوریه که روابط خصمانهای با اسرائیل داشتند از اهمیت بالایی برخوردار بود. حزبالله لبنان به صورت نیروی مطرحی در آمد که تنها نیروی نظامی عربی است که اسرائیل در رویارویی با آن مجبور به عقبنشینی شد.
با فروپاشی حکومت صدام حسین در سال ٢٠٠٣ و تسلط گروههای شیعی بر عراق، که سالها مرکز فعالیتشان علیه صدام در ایران بود و با دستگاههای نظامی و امنیتی ایران ارتباط نزدیک داشتند، دسترسی بدون مانع به سوریه برای ایران میسر شد. افزایش دامنه نفوذ، و یا آنچه که ایران از آن به عنوان "عمق استراتژیک" خود یاد میکند، یکی از عناصر عمده سیاست بازدارندگی در برابر تهدیدات احتمالی آمریکا و اسرائیل به شمار میرود. به عبارت دیگر، با به قدرت رسیدن جریانات سیاسی در عراق که ایران نزدیک به دو دهه بر روی آنان سرمایهگذاری کرده بود، راه برای تشکیل "محور مقاومت"، جبههای که از ایران آغاز و از عراق و سوریه عبور کرده و به لبنان متصل میشود هموار شد.
اوضاع پیچیدهتر میشود
اما در این میان اتفاقات دیگری هم رخ داد که بر اهمیت سوریه، از دید ایران، افزود. اعتراضات خیابانی سال ٢٠١١ در سوریه سرکوب شد و مقدمه جنگ خانگی گسترده و خونین را در آن کشور فراهم کرد. همزمان با وخامت اوضاع در سوریه، پدیده هایی ظهور کرد که بعضی علیه منافع ایران و بعضی در جهت منافع ایران بود.
ظهور و اوجگیری گروههای سلفی افراطگرا در منطقه، که گروه موسوم به "دولت اسلامی" (داعش) مهمترین آنها به شمار میرود و مبارزه با شیعیان در اولویت برنامههای آنان قرار دارد، تهدید امنیتی جدی را متوجه ایران کرد. بر اساس گزارشهای موجود، امروز داعش یک سوم خاک عراق و نیمی از خاک سوریه را در کنترل خود دارد.
پدیده دیگری که منافع ایران را در سوریه با خطر روبرو کرد، ورود کشورهای منطقه، در رأس آنها عربستان سعودی، به جنگ نیابتی با ایران و به منظور سرنگون کردن بشار اسد بود.
باور رایج این است که عربستان در جریان رقابت شیعه-سنی برای برتری در منطقه با ایران در جنگ است. این باور با واقعیتها در منطقه انطباق ندارد. به عبارت دیگر دوستیها و دشمنیها را نه ایدئولوژی حاکم بر کشورها بلکه همسویی و تضاد منافع آنان شکل میدهد. بهطور مثال، عربستان روابط بسیار تیرهای با جریان سنی اخوان المسلمین دارد و از سوی دیگر، ایران از جریانات سنی تندرو فلسطینی از جمله حماس و جهاد اسلامی حمایت میکند.
مشکل عربستان با ایران در دو عنصر، یکی دکترین صدور انقلاب و دیگری وجود اقلیت شیعه تحتفشار در عربستان نهفته است. این اقلیت شیعه عمدتاً در مناطق شرقی عربستان زندگی میکنند که بزرگترین سفره نفتی جهان، یعنی غوار، در آن قرار دارد. از زمان انقلاب در ایران، شیعیان عربستان با حکومت درگیر بودهاند. افزایش نفوذ ایران در منطقه میتواند الهامبخش اقلیت شیعی در عربستان شود و با حمایت ایران، قدرت خاندان سعودی را به چالش بگیرد. گروهی از ناظران معتقدند که اگر وجود این اقلیت شیعه نبود، عربستان به صرف رقابت برای برتریجویی در منطقه وارد این بازی پرهزینه و شاید پر خطر نمیشد.
در هر حال، ظهور داعش و ورود کشورهای عرب منطقه، به رهبری عربستان، به جنگ نیابتی با ایران موقعیت ایران را در سوریه به خطر انداخت.
اما آنچه در جهت تحکیم موقعیت ایران عمل کرد این بود که پیچیدهتر شدن اوضاع در سوریه باعث شد که ایران، برای حفظ بشار اسد و مهمتر از آن تضمین موقعیت خود در صورت سقوط اسد، دست به سرمایهگذاری هنگفت و فعالیتی گسترده در سوریه بزند. حاصل این رویکرد این بود که نوع رابطه حکومت اسد با ایران، از همبستگی به وابستگی بدل شد و "نفوذ عملی" ایران به عنوان بازیگری تعیینکننده در سوریه روز به روز افزایش یافت.
ایران برای دوران بعد از اسد آماده شده است؟
ایران میلیاردها دلار در سوریه هزینه کرده است. از استفان دمیستورا، فرستاده سازمان ملل در سوریه نقل شده است که طبق برآوردهای گروه وی، ایران سالانه ۶ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرده است. در قبال این هزینه ایران توانسته که با وجود فشار فوقالعاده از سوی مخالفان سوری و گروههای افراطی، حکومت اسد را حفظ کند. گزارشها حاکی است که ١٠٠٠ گروه مسلح مخالف اسد با حدود ١٠٠ هزار جنگجو علیه وی در حال جنگند.
گفته میشود که اسد اینک بیش از ۵٠ درصد خاک سوریه را در اختیار ندارد. اما باید توجه داشت که طبق برآوردها، این بخش، دو سوم جمعیت سوریه را شامل میشود. طبق گزارشها، بخش وسیعی از مناطقی را که داعش در اختیار دارد بیابانی و خالی از سکنه است. برآورد میشود که این گروه بین ١٠ تا ٢٠ درصد جمعیت را در کنترل خود داشته باشد.
اما کار بنیادیتری که ایران به آن دست زد ایجاد نیرویی نظامی به موازات ارتش سوریه بود به نام "نیروی دفاع ملی". محمد رضا نقدی، فرمانده نیروهای بسیج در ایران پس از کشته شدن سرتیپ حسین همدانی در جبهه جنگ سوریه گفت که امور مالی نیروی دفاع ملی تحت نظارت آقای همدانی بوده است. این نیرو از مبارزان علوی و مسیحی سوری وفادار به بشار اسد تشکیل شده است.
در ماه مه سال ٢٠١۴ آقای همدانی از سازماندهی ٧٠ هزار رزمنده در قالب ١٢٨ گردان در سوریه خبر داده بود. چند روز پیش فرمانده سپاه، آقای محمد علی جعفری اعلام کرد که تعداد جنگجویان نیروی دفاع ملی به ١٠٠ هزار نفر رسیده است. بر این نیرو باید هزاران جنگجوی حزبالله لبنان و شبهنظامیان عراقی و افغان که توسط ایران به سوریه اعزام شدهاند را نیز افزود.
آقای جعفری روز ١١ آبان طی سخنانی گفت: "برخی متوجه نیستند و میگویند که حالا بشار نباشد یک نفر دیگر... مقاومت در سوریه به اسد وابسته است... اکثریت مردم سوریه طرفدار اسد هستند... بعد از او کسی را در آنجا سراغ نداریم." البته آقای جعفری بلافاصله سیاست رسمی و اعلام شده ایران را تکرار کرد که "تصمیمگیری درباره آینده سوریه فقط مربوط به مردم سوریه است".
واقعیت این است که خروج اسد از صحنه، دیر یا زود، اجتنابناپذیر است.
به هر جهت، با نگاهی به وضعیت ایجاد شده در سوریه میتوان دریافت که احتمالاً ایران با ایجاد یک نیروی نظامی هم محور با خود، با الگو گرفتین از تجربه حزبالله در لبنان، خود را برای دوران بعد از اسد آماده کرده است.
بنا به گزارشی در روزنامه اسرائیلی هاآرتص، هر چند که در مورد حاصل نهایی جنگ خانگی در سوریه ابهامات بسیار زیادی وجود دارد، اما یک چیز روشن است: ایران (برای آن دوران) آماده شده است.
bbc farsi
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر