در پیگیری نوشتارهایی که برپایه خاستگاههای آقای حدادی زاده و همفکرانشان و اظهار نظرهایی از جانب هم میهانمان و در پی نگارش نگرشهای خود بودم تا این وظیفه ای که تاریخ بعهده تکاتک ایرانیان قرار داده که همانا یادآوری کردن است از خدماتی که این پدر و پسر تاریخساز خاندان پهلوی به ایران و ایرانی کرده اند را، که اگر بخواهیم کاملن از تمام آن خدمات نام ببیریم مثنوی هفتادمن خواهد شد، با اینکه جبر تاریخ آیینه ای در مقابل ما قرار داده که اگر در آن ننگریم بمثابه "آینه چون عیب تو بنمود راست – خود شکن آیینه شکستن خطاست" خواهد بود، ولی متاسفانه هرازگاهی بکسانی همچون آقای حدادی زاده برمیخوریم که ما را انگشت بدهان میکنند.
در مطالعات خودم به نوشتاری در اینترنت برخوردم که با اینکه کمی طولانی است، که بلاجبار مجبور به خلاصه کردن آن شده ام، دیدم تا اندازه ای بیانگر نقطه نظرهای من است.
بهمین دلیل این نوشتار خلاصه شده را برایتان ارسال میکنم تا شاید منجر به آن گردد که آقای حدادی زاده و همفکرانشان را کمی بیشتر در باره لزوم تداوم سامانه پادشاهی در ایران به تفکر وادارد و شاید هم بتوان برای ثبت در تاریخ با هدف روشنگری نسل جوان ایران از تاریخ معاصر و خلاصه ای از خدمات دو پادشاه ایرانساز پهلوی از آن بهره برد.
با تقدیم احترام
ع هـ
----------
جمهوری خواهی ایرانی و “پهلوی ستیزی:
شوربختانه جمهوری خواهی ایرانی با “پهلوی ستیزی” کورکورانه گره خورده و نمی توان این دو را از هم تمیز داد! گویی که اساس و بنیان جمهوری خواه بودن، انکار خدمات دودمان پهلوی به ایران و ایرانی است! بر طبق این منطق، هرچه شخصی جمهوری خواه تر باشد، بایستی بیشتر و افراطی تر به خاندان پهلوی توهین کرده، اتهام زده و زحمات و خدمات بی شمار ایشان را هیچ شمارد!
نمونه بارز این شکل از جمهوری خواهی، بهرام مشیری است که بغض و کینه او نسبت به دودمان پهلوی از هیچکس پوشیده نیست و کمترین انصافی را در باب محمدرضا شاه و رضا شاه ، رعایت نمی کند.
در دوران حکومت رضا شاه ، بیش از ۵۰ کارخانه بزرگ بافندگی و ریسندگی نخ و پشم، ۸ کارخانه بزرگ قند، ۷ کارخانه چرم سازی، و ۶ کارخانه کبریت سازی، ۲۸ کارخانه صابون سازی، ۴۵ کارخانه پنبه پاک کنی در سراسر کشور بکار افتادند. هم چنین کارخانههای حریر بافی چالوس، دخانیات، ریسمان ریسی، چای سازی، کاغذ سازی، ابزار سازی، هواپیما سازی، پالایش و ذوب مس، بلورسازی و دیگر کارخانهها یکی پس از دیگری به کار افتادند.
کمتر سیاستمدار و یا کنشگر سیاسی جمهوری خواهی را می توان یافت که در باب تاریخ حکومت پهلوی، منصفانه و عادلانه قلم بزند؛ عمومن جمهوری خواهانی که خود را دنباله روان دکتر مصدق می دانند حیات سیاسی خود را در ترور شخصیتی و تخریب چهره های میهن دوستی چون رضا شاه و محمدرضا شاه فقید، می بینند.
ایشان مدعی اند که دودمان پهلوی نه تنها خدمتی نکرده، بلکه در تمام دوران حکومتش مشغول خیانت، ظلم، دزدی و وطن فروشی بوده است! تراژدی تلخ اینجاست که این جمهوری خواهان که خود را اپوزیسیون حکومت اسلامی می دانند، ناخواسته به زبان ولایت فقیه بدل شده اند که بیش از سه دهه است که با صرف هزینه های هنگفت، مشغول جعل تاریخ و تخریب شخصیت های پادشاهان پهلوی می باشد.
امید است که جمهوری خواهان ایرانی بغض و کینه نسبت به دودمان پهلوی را کنار گذاشته و در تحلیل ها و نگاشته های خویش، جانب انصاف و عدالت را رعایت کنند. نسل جوان ایران در باب تاریخ معاصر کشور آگاه است و خائن را از خادم تشخیص می دهد؛ بنابراین دروغ نویسی و دروغگویی از سر کینه ره به جایی، جز رسوا نمودن نویسنده و گوینده، نخواهد برد.
- رضا شاه ؛ بهترین زمامدار معاصر ایران:
باید از منتقدان دو آتشه رضا شاه پرسید که چرا اینقدر دیدگاه تان نسبت به تاریخ “سیاه و سفید ” است؟ در زمان قاجار و به خصوص در دوره خفت بار و ننگین احمد شاه، ما مشروطه داشتیم و هیچ نداشتیم! مردم نان نداشتند بخورند! همه زردک و گر گرفته و ملول و درمانده! بی سوادی و عقب ماندگی روزافزون هم که به سرعت سرسام آوری، گسترش می یافتند!
اینقدر با بد بینی به همه چیز ننگرید! رضا شاه مستبد نبود، مال اندوز نبود ولی تابِ مخالفت را نیز نداشت! یک فرمانده به معنای واقعی کلمه بود ولی فرماندهی محکم واستوارو ایران دوست و دلسوز مملکت!
با چه سنگ محکی در حال سنجش کارهای رضاخان هستیم؟ با دانش امروزی ما، رضاخان مجرم است! اما آیا رضا شاه برای جامعه عقب مانده آن روز ایران زمین که از بیماری و گری می مردند، بد بود؟
اینکه رضاخان حکومت را از چنگ قجر های بی کفایت و بی لیاقت و خیانت پیشه درآورد، یک رخداد خوشایند برای تمامی ایرانیان بود! شخص دکتر مصدق هم تا زمانی که که رضاخان فرماندگی کل قوا را نیز تصاحب کرد، موافق او و اعمالش بود و بارها و بارها از او و خدمات و زحماتش قدردانی کرده بود.
رضا شاه که از نخستین اقداماتش اخراج سربازان و مستشاران انگلیسی از ایران بود و هیچگاه کمترین سازشی با هیچ کشور بیگانه ای نکرد، از دید برخی مزدور انگلیس است! حتمن میرزا کوچک خان و شیخ خزعل هم قهرمان ملی اند؟!
در زمان فاجار مشروطه داشتیم ولی یک وزارت خانه نداشتیم! مشروطه داشتیم ولی مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و راه آهن و مدرنیته و …. نداشتیم! مشروطه داشتیم و هیچ نداشتیم! ایران امروزی که می بینید، مدیون “استبداد رضا شاه” است!
زور لازم بود تا آن مردم عقب مانده و بی سواد را از حالت غارنشینی خارج کرده و به انسان هایی متمدن و امروزی تبدیل کند! زور لازم بود تا تجزیه طلبانی که همچون قارچ در سر تا سر ایران سر از تخم بیرون در آورده و اعلام استقلال کرده بودند را سر جای شان بنشانند، چکمه نظامی رضاخان لازم بود تا ارتش ایران یکپارچه و قدرتمند گشته و تمامی فتنه های داخلی را سرکوب نماید!
چه خیری در یک طرفه دیدن تاریخ وجود دارد! چه برکتی در سنجیدن کردار سیاستمداران بنا بر دانش و آگاهی امروزمان وجود دارد! بازشناسی تاریخ یعنی بررسی آنچه رخ داده با توجه به امکانات آن زمان و شرایط و آگاهی آن دوران! نه اینکه در قرن بیست و یکم و در عصر آگاهی و اطلاعات بنشینیم و شاهی میهن دوست که با زور و قلدری خاص خود، مملکت را از قهقرا نجات داد و وارد راهِ مدرنیته و پیشرفت کرد را بازخواست کرده و حکم خیانتش را صادر کنیم!
نمادی از رضا شاه در جاده سوادکوه بعد از تونل ورسک-روستای ورسک؛ لازم به ذکر است که این خدمات ارزنده بدون وجود پول حاصل از فروش نفت، برای ایران به ارمغان آورده شدند! یاد رضا شاه ، سیاستمدار آینده نگر و ایران دوست، گرامی باد.
در این ویدئوکلیپ گوشه ای از خدمات رضاشاه بزرگ را شاهد هستید:
و اینک گوشه ای از خدمات رضاشاه بزرگ به ایران و ایرانی:
۱- سرکوب غائله جنگل و خراسان و تحکیم قدرت حکومت مرکزی در آذر بایجان و مازندران
۲- سرکوب یاغیان در سراسر اسران از جمله کاشان و لرستان
۳- تشکیل ارتش نوین ایران ، متحدالشکل شدن جامه لشگرین و تصویب قانون نظام وظیفه در سال ١٣٠٣
۴- برچیدن حکومت دست نشانده شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن
۵- احداث راه آهن سراسری با کمترین امکانات مالی و فنی
۶- بنیانگزاری دادگستری به جای محاکم شرع ، الغای کاپیتولاسیون و سپردن محاکم به قضات حقوقدان ایرانی
۷- تأسیس بانک ملی ایران و کوتاه کردن دست بانکهای انگلیس از دارائیهای دولت
۸- بنیانگزاری نیروی دریایی
۹- بنیانگزاری نیروی هوایی با خرید چند هواپیمای یونکرس از آلمان
۱۰- الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی و اختصاص آن به بانک ملی
۱۱- تاسیس موزه جواهرات ملی ایران
۱۲- تدوین تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت
۱۳- الغای امتیاز نفتی دارسی و عقد قرارداد جدید بر اساس منافع ایران با با شرکت نفت ایران و انگلیس
۱۴- کار گذاردن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران در سال ١٣١٢ و راه اندازی آن یکسال پس از این تاریخ
۱۵- تأسیس بانک کشاورزی
۱۶- تدوین و اجرای قانون معروف به کشف حجاب و تغییر البسه مردان
۱۷- تاسیس و راه اندازی کارخانجات دخانیات ایران
۱۸- تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور
۱۹- اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به اروپا
۲۰- ساختن راه ارتباطی با شمال ایران و بنای تاسیساتی چون پل ورسک و تونل کندوان در دل کوه ها
حال چگونه برخی می توانند پدر ایران نوین را هم ردیف جنایتکاران ایران ستیزی چون خامنه ای و خمینی قرار داده و برای وی حکم خیانت صادر کنند؟!
- محمدرضا شاه، خادم یا خائن:
شاه فقید یک ایران دوست دلسوز بود که هدفش جز خدمت به ایران و ایرانی چیز دیگری نبود و در این راه گام های بزرگ و درخشان بزرگی برداشت که برای مثال می توان به “انقلاب سفید” و یا “انقلاب شاه و ملت” اشاره کرد که همچنان مایه افتخار ایران و ایرانی است. تاریخ درباره محمدرضا شاه قضاوت خواهد کرد!
ایرانیان هیچگاه در طول قرن های گذشته، به اندازه دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی، در رفاه و آسایش و امنیت نبودند! آنان با شادمانی از اعتبار و احترام و آبروی بین المللی که دسترنج زحمات و خدمات پهلوی بود، لذت برده و می زیستند! بی تردید نام محمدرضا شاه به عنوان یک خادم ایران دوست، در یاد و خاطره ایرانیان، باقی خواهد ماند.
در این ویدیو گوشه ای از خدمات محمدرضا شاه را شاهد هستید:
- انقلاب سفید چه بود؟
عدالت اجتماعی و برابری شهروندان، بنیان شکل گیری جامعه مدنی و مدرن است، و یکی از مهمترین سدهای پیش روی جامعه ایران، برای نیل به این هدف، وجود نظام ارباب-رعیتی در کشور بوده است.
تا قبل از سال ۱۳۴۱، بیش از پنجاه درصد از زمین های قابل کشت کشور، در دست مالکان بزرگ (یا همان خان ها) بوده است، و بیست درصد دیگر از زمین ها نیز با عنوان وقف، در اختیار روحانیون قرار داشت، روستاییان، به عنوان کشاورزان و زحمتکشانی که وظیفه تولید در کشور را بر عهده داشتند، تنها مالکیت کمتر از بیست درصد از زمین های کشاورزی را در اختیار داشتند.
این تقسیم بندی غیر عادلانه، علاوه بر اینکه بی عدالتی را در جامعه نهادینه می کرد، باعث می شد که به اربابان، قدرت مافوق تصور داده شود، و آنها این فرصت را بیابند که فراتر از قانون، حرکت کنند، و در نتیجه «حکومت قانون» در جامعه، در فراموشی قرار می گرفت.
نمی توان منکر این واقعیت شد که بسیاری از این مالکان در گذشته، با توسل به زور این املاک را به چنگ آورده بودند، و به صورت مشروع در تملک آنها قرار داده نشده بود.
دولت وقت در اقدامی شجاعانه، در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱، اصلاحات ارضی و تقسیم عادلانه را به همه پرسی گذاشت، و با استفاده از قدرت بالاترین مرجع قانونی، یعنی اکثریت مردم ایران، اصلاحات ارضی به شکل قانون درآمد، و برای اولین بار در چند صد سال اخیر، جامعه ایران شاهد شکل گیری بنیان های عدالت گشت.
اقدام شجاعانه بعدی، اعطای حقوق برابر به زنان ایران بوده است. در جامعه ای که از دیرباز به شهروندان ایرانی به چشم شهروند درجه دو نگریسته می شد، به تمامی بانوان حقوقی برابر داده شد.
نمی توان ادعای حقوق بشر و کرامت انسانی داشت، اما اقدام شجاعانه اصلاحات ارضی، اعطای حق رای به زنان، و اعزام سپاه دانش و بهداشت و ترویج آبادانی به روستاها را ستایش نکرد، کافیست به یادآوریم که اربابان در روستاها، به مانند حاکم مطلق، با هزاران انسانی که در روستاهای تحت مالکیت خود زندگی می کردند، به مانند برده رفتار می کردند.
براستی، آیا بدون انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، ما شاهد شکل گیری ایران مدرن، تشکیل قشر فرهیخته و تحصیل کرده، و شکل گیری بنیان های دمکراسی در ایران می بودیم؟
در این میان، نمی توان از خیانت افرادی که با برابری زن و مرد، و یا برابری رعیت و ارباب، منافع خود را در خطر می دیدند ، چشم پوشید، افرادی چون خمینی و یا برخی از روحانیون که پیوندی دیرینه با اربابان داشتند، و از طرفی، مخالف برابری زن و مرد بودند، به مخالفت با این اقدامات پرداختند.
هر چند از زمانی که خمینی، بر کرسی ولایت فقیه، به عنوان دیکتاتوری بی رحم تکیه کرد، به همراه دیگر ایادی خود، تمامی تلاش خود را به کار بستند تا جامعه ایران را به قهقرا ببرند، اما واقعیت این است اثرات انقلاب سفید آنچنان شگرف و عمیق بوده، که آنها چنین توانی را نداشتند
این انقلاب سفید بود که باعث شد جامعه ایران، از شکل سنتی خارج گشته و به شکل جامعه ای مدرن در آید، و پرچم کشور ایران، یک سر و گردن بالاتر از کشورهای منطقه، افراشته گردد.
این انقلاب ارزشمند جامعه ایران در همه ابعاد، مدرن می ساخت و عدالت را به بطن جامعه می آورد.
برای اولین بار، کارگران جامعه به عنوان زحمتکشان اصلی جامعه، در سود کارخانه ها شریک شدند، و کشاورزان مالک زمین هایی شدند که بر روی آن عرق می ریختند، زنان ایرانی از حق رای و حقوق برابر در جامعه برخوردار گشته، و با ایجاد سپاه دانش و بهداشت، تلاش شد تا حداقل های زندگی به روستاها برده شود. در آن روزگار که حقوق کودکان مورد توجه نبود، انقلاب سفید توجه ویژه ای به حقوق کارگران نمود و ضمن اجباری کردن تحصیل برای آنها، حتی به تغذیه آنها در مدارس نیز توجه نمود.
برای یادآوری، اصول نوزده گانه انقلاب سفید در اینجا ذکر می شود:
اصل اول – اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
اصل دوم – ملی کردن جنگل ها و مراتع
اصل سوم – فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
اصل چهارم – سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها
اصل پنجم – اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان
اصل ششم -ایجاد سپاه دانش
اصل هفتم – ایجاد سپاه بهداشت
اصل هشتم – ایجاد سپاه ترویج و آبادانی
اصل نهم – ایجاد خانه های انصاف و شوراهای داوری
اصل دهم – ملی کردن آبهای کشور
اصل یازدهم – نوسازی شهر ها و روستا ها با کمک سپاه ترویج و آبادانی
اصل دوازدهم – انقلاب اداری و انقلاب آموزشی
اصل سیزدهم – فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی
اصل چهاردهم – مبارزه با تورم و گران فروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان
اصل پانزدهم – تحصیلات رایگان و اجباری
اصل شانزدهم – تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسهها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران
اصل هفدهم – پوشش بیمههای اجتماعی برای همه ایرانیان
اصل هیجدهم – مبارزه با معاملات سوداگرانه زمینها و اموال غیرمنقول
اصل نوزدهم – مبارزه با فساد، رشوهگرفتن و رشوه دادن
آیا حکومت پادشاهی مشروطه برای ایران مناسب است؟
سیروس پارسا در خلاصه ای از دیدگاه شخصی خود مینویسد:
پادشاهی مشروطه از جنبه یِ دید کلی:
به طور کلی پادشاهی مشروطه یک حکومت دموکراتیک است که کارنامه تاریخی درخشانی در راستایِ تأمین آزادی های فردی و اجتماعی شهروندان و حفاظت از تمامیت ارضی کشور و بالا بردن سطح رفاه زندگانی شهروندان و همچنین احترام و اعتبار ویژه قائل شدن برای اعلامیه جهانی حقوق بشر دارد.
یک حکومت پادشاهی مشروطه، به دلیل اینکه جایگاه عمیقِ تاریخی شخص پادشاه و خانواده اش را حفظ کرده و به عنوان سمبل و در طی مراسم و آیین های سنتی و تشریفاتی از آنان استفاده می کند، ارزش و مقامِ تاریخ و فرهنگ مملکت را نه تنها حفظ کرده بلکه با گذر زمان بدان اعتبار بیشتری بخشیده و ارمغان گرانبهایی را برای نسل های آینده، به یادگار می گذارد.
همچنین باید پذیرفت که بهترین کشورهای جهان از لحاظ مدرن بودن، دموکرات بودن، ارزش قائل شدن برای حقوق انسان ها و اعلامیه جهانی حقوق بشر، سطح آموزش و پرورش و خدمات اجتماعی برای مردمان و سطح رفاهی زندگی شهروندان را کشورهایی تشکیل می دهند که با سیستم پادشاهی مشروطه اداره می شوند؛ بنابراین از جنبه کلی، این شیوه حکومتی بسیار ایده آل و دوست داشتنی است.
از طرفی ایران کشور بسیار بزرگ و پهناوری است و برای زیر یک پرچم قرار دادن گوشه به گوشه این آب و خاک و متحد ساختن مردمانش که از اقوام گوناگونی تشکیل شده اند، نیاز به یک نهادِ فرا مسلکی، فرا قومی و فرا مذهبی است که مورد احترام تمامی ایرانیان قرار داشته و همگان به وی عشق بورزند و او (پادشاه)همچون دوستی مهربان و دلسوزی، در حق یکایک ایرانیان به طور مساوی دوستی و محبت کند.
رنگ قرمز کشورهایی را که با سیستم پادشاهی پارلمانی اداره می شوند، نشان می دهد؛ این کشورها در زمره بهترین کشورهای جهان از لحاظ سطح رفاه اجتماعی و آزادی های فردی شمرده می شوند.
پادشاهی مشروطه از جنبه تاریخی:
چون نیک بنگریم تاریخ و فرهنگ و سنت ایران زمین با آیین پادشاهی گره خورده است و برایِ هزاره ها نامِ پادشاهان ایرانی، لرزه بر اندامِ دشمنان ایران زمین می انداخته و افتخارات کسب شده به دست شاهانِ ایرانی و به نامِ سرزمین مادری مان، مایه مباهات، (افتخار) و حیرت است.
با یک نگاه کلی و بی طرفانه به تاریخ ایران، در خواهیم یافت که نهادِ پادشاهی بخش بزرگ جدا نشدنی و غیر قابل انکار دفتر زرین گذشته ایران است و نمی توان بر روِیِ آن خط بطلان کشید؛ سنت ها، جشن ها، سروده ها و فرهنگ ایرانیان با آیین پادشاهی گره خورده بود و رابطه ای تنگاتنگ داشت و پادشاه جایگاه و مقامی والا در جامعه ایرانی داشته است.
اوج عشق و علاقه مردم و حتی روشنفکران ایرانی به نَهادِ پادشاهی را می توان در زمان انقلاب مشروطه جستجو کرد که قهرمانان ملی فعال در راستایِ مشروطه با وجود داشتن قدرت برای از میان بردن سیستم پادشاهی و برقراری حکومتی نو، تصمیم گرفتند تا یک حکومت پادشاهی مشروطه دموکراتیک داشته باشند و سقف خواسته های شان اصلاحات بود و نه بر اندازی.
با توجه به آنچه گفته شد در می یابیم که سیستم پادشاهی مشروطه حتی از جنبه تاریخی نیز با فرهنگ و سنت و تاریخ و علایق مردمان ایران زمین سازگاری داشته و یک پادشاهِ مشروطه که تنها سمبل تاریخ و فرهنگ غنی مملکت مان باشد، می تواند خدمات بزرگی به زنده نگاه داشتن و شناساندن سنت های اصیل ایرانی به جهانیان و همچنین نسل های آینده ایران زمین بکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر