صفحات

۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه

بهائیگری شادروان احمد کسروی4


سید کاظم چون کسی را به جانشینی نامزد نگردانیده بود، پس از وي شیخیان به چند دسته گردیدند. چه از یکسو حاجی کریمخان پسر ابراهیم خان قاجار که از شاگردان سید میبود در کرمان بدعوي جانشینی برخاست. ابراهیمخان پدر کریمخان پسر عموي فتحعلیشاه میبود و سالها در کرمان فرمانروائی داشته و خاندانش در آنجا داراي دستگاهی میبودند. ولی کریمخان به کربلا رفته و در پیش سید کاظم درس خوانده ملا گردیده بود و این زمان که دعوي  جانشینی ازو میکرد بسیاري از شیخیان آن را پذیرفتند و گردن گذاردند. از یکسو نیز حاجی میرزا شفیع تبریزي که او نیز از شاگردان سید میبود خود دستگاه جدائی در چید و بنام آنکه پس از شیخ و سید به کس دیگري نیازنیست، با کریمخان نبرد آغازید. بسیاري از شیخیان نیز پیروي از این نمودند. بدینسان شیخیان به دو دسته گردیدند: یکی آنان که پیروي از کریمخان کردند و بنام ((کریمخانی)) شناخته شدند؛ دیگري آنان که به پیروي از حاجی میرزا شفیع کریمخان را نشناختند که به همان نام(( شیخی )) بازماندند.

در هنگامیکه اینان هرکدام دستهاي پدید میآورد سیدي در شیراز بنام میرزا
علیمحمد به دعوي برخاسته و گروهی از ملایان شیخی نیز به او گرویده بودند و
یک دسته بزرگتري از آن راه پدید میآمد. ولی ما چون از بابیگري جداگانه 
سخن خواهیم راند در اینجا به آن نمی پردازیم. در اینجا داستان شیخیان و
کریمخانیان را به کوتاهی به پایان میرسانیم. 
حاجی میرزا شفیع و همراهان او بروي گفته هاي شیخ احمد و سید کاظم ایستادگی نموده چیزي به آن نمی افزودند. ولی کریمخان که خود را کمتر از شیخ و سید نمی شناخت کتابهاي بسیاري نوشته و به سخنان نوینی
میپرداخت. چنانکه شیخ احمد به گزافگوئیهاي شیعیگري خرسندي ننموده
خود گزافه هاي دیگري به آنها افزوده بود، کریمخان نیز به گزافگوئیهاي شیخ و
سید خرسندي ننموده و خود او در گزافگوئیها گامهاي بسیاري پیش رفته:((جانشینی ویژه)) (نیابت خاصه) از امام زمان که شیخ و سید نیمه نهان و نیمه

آشکار دعوي کرده بودند این در کتابهاي خود رویه رسمی به آن داده و چنین
گفته: چنانکه میانه مردم با خدا به میانجی نیاز است (که پیغمبر باشد) میان
امام زمان و مردم نیز به میانجی نیاز میباشد. اینست باید در هر زمان چنین
کسی باشد. گاهی مثل آورده چنین گفته: چنانکه هر خانهاي به چهار پایه
(رکن) نیازمند است، جهان نیز چهار پایه میخواهد:
-1 خدا   2- پیغمبر            3 - امام             4 - جانشین ویژه امام.
اینست در زبان آنان جانشین ویژه ((رکن رابع)) یا (پایۀ چهارم) نامیده شده.

سخنان پوچ دیگري نیز از او سر زده که در اینجا به گفتگو از آنها نیازي نیست.
راستی را کریمخان نیز بافنده استادي میبوده اگرچه به پاي سید کاظم نمی
رسیده.بهرحال کریمخان تا میبود دعوي رکن رابع میداشت و پس از او پسرش
حاجی محمدخان بجایش نشست و سالها میبود و دستگاه پدري را راه میبرد.

پس از او پسرانش یکی پس از دیگري جانشین گردیدهاند و اکنون نیز در کرمان
هستند و نانی را که نیاي بزرگشان پخته میخورند و با صد خوشی میگذرانند.
در شهري همچون کرمان که مردم از بینوایی خون خورند 10 رکن رابع (یا بگفتۀ
خودشان: سرکار آقا) ، از پیروان مالیات کریمخانی گرفته اتومبیلهاي سواري نگه
میدارد.
اما در تبریز که بیش از دیگر شهرها کانون شیخیگري میبود چون یکدسته پیروي از کریمخان میداشتند کریمخان و جانشینانش همیشه نمایندهاي در این شهر گماردندي. آخرین نماینده که ما میشناسیم شیخ علی جوان میبود
که بیست و چند سال پیش در گذشته، از آنسوي حاجی میرزا شفیع که بخش
بیشتر شیخیان بر سر او میبودند و چنانکه گفتیم دعوي جانشینی از سید
کاظم میداشت و خود دستگاهی درچیده بود تا سال 1302 که خودش زنده
میبود دستگاه را راه میبرد و چون در آن سال مرد پسرش حاجی میرزا موسی جانشین او گردید، و چون در سال 1319 او نیز مرد پسرش آقا میرزا علی (( ثقته الاسلام)) جاي او را گرفت. این همان است که در مشروطه پا در میان میداشت و در سال 1330 روسیان با هفت تن دیگر بدارش زدند. یگانه کس پاکی از آن خانواده میبود.
از آنسو در تبریز که از زمان شیخ احمد کشاکش شیخی و متشرع برخاسته
بود، پیشواي متشرعان حاجی میرزا احمد مجتهد میبود. این نیز به نام همان
کشاکش با شیخیان دستگاهی درچیده میداشت که چون در سال 1265 مرد



جایش را به پسرش حاجی میرزا باقر گذاشت، که چون او نیز در سال 1285
مرد برادرش حاجی میرزا جواد درفش افراشت. این مرد در آذربایجان دستگاه
پادشاهی میداشت. به ویژه که دولت تزاري روس براي ناتوانی دولت درآذربایجان هواداریهائی از آن مینمودي و گاهی نمایشهائی نشان میدادي. پس ازمرگ او در سال 1313 پسرش حاجی میرزا رضا جانشین گردید، و چون او نیزپس از کمی مرد نوبت به حاجی میرزا حسن (پسر حاجی میرزا باقر) رسید که سالها بنام (مجتهد) 


دستگاه را پیش بردي. این نیز در مشروطه پا در میان داشته و همانست که به همدستی برادر زادهاش حاجی میرزا عبدالکریم امام جمعه (انجمن اسلامیه) را در کوي دوچی بنیاد گزارده بودند.

هفتادو هشتاد سال تبریز میدان کشاکش این دسته ها میبود. هرسال که رمضان رسیدي هر دستهاي روزانه در مسجدهاي خود گرد آمدندي و سخنان کهن را تازه گردانیدندي. کریمخانیان یک مسجد بیشتر نمی داشتند وسخنانشان بیش از همه درباره((ولایت کریمخان و جانشینان او)) بودی.
 شیخیان چند مسجد میداشتند: یکی مسجد (علی) میبود آخوندي بالاي منبر فضایل امیرالمؤمنین سرودي و شنوندگان هر چند دقیقه یکبار آواي * یا علی* بلند گردانیدندي. دیگري مسجدي بود که آخوندي داستانها از شیعیان جن گفتنی و نامهاي آنانرا شمردي. از اینسو در مسجد متشرعان پیاپی بد آنها گفته شدي و آوازها به لعنت بلند گردیدي. دشمنی در میان شیخی و کریمخانی و متشرع چندان بودي که بیشترشان به همدیگر سلام ندادندي و آمد و رفت نکردندي و دختر ندادندي و نگرفتندي
این زیانی میبود که مردم از آن کشاکش میبردندي. ولی از آنسو پیشوایان سود
بسیار مییافتندي. همان خانواده حاجی میرزا احمد از دیه داران بزرگ
آذربایجان میبودند و اکنون نیز میباشند همچنان خانواده حاجی میرزا شفیع
دیه هاي بسیاري در دست میداشتند و اکنون نیز میدارند. هر دو خانواده از این
راه دارایی بسیار اندوخته اند
مبحث بابیگری 
در لینک پنجم




هیچ نظری موجود نیست: