هموطنان درود بر شما
پوزشم را بخاطر غیبت پذیرا باشید
گفتم در دوران سیاه سالهای 1326-30 سازمان فدائیان اسلام به رهبری روح اله کاشانی ونواب صفوی به بیش شصت فقره ترور دست مسزنند که اکثرا توام با موفقیت بوده از آنجمله
قتل:عبدالحسین هژیر نخست وزیر در13 آبانماه 1328 درمسجد سپه سالار
قتل: مهندس احمد زنگنه مدیر عامل سازمان برنامه و وزیر آموزش وپرورش
قتل: سپهبد حاج علی رزم آرا توسط خلیل طهماسبی در 16 اسفند 1329
قتل: دکتر حسین فاطمی توسط مهدی عبد خدائی در 25 بهمن 1330
قتل: عبداحمید زنگنه رئیس دانشکده حقوق و وزیر فرهنگ توسط نصر اله قمی
وجالب اینجاست که پس از هر ترور وتخریب فدائیان اسلام هشدار میدادند که اگر یک مو از سر قاتل یا قالین کم شود ما چنین وجنان میکنیم . وقتی انسان با عدم قاطعیت زمامداران اسلام پناه مواجه میشود این تصور درذهنش پیش میاید که سقوط شاه ودستگاه سلطنت اجتناب ناپذیر بود.از قدیم گفته اند خلایق هرچه لایق وخود کرده را تدبیر نیست.
کاشانی تا توانست درجبهه ملی شکاف انداخت و طرفداران مصدق را تار ومار کرد . اقدامات کاشانی موجب شد که نه فقط از ملی شدن نفت عایدی نصیب ملت ایران نشود بلکه نفت وجبهه ملی وحرکتهای ضد استعماری یک جا دود شد وبهوا رفت.(این نظر نویسنده است) اقدامات کاشانی که خلیل طهماسبی را منجی ملت ایران معرفی کرده بود بهمراه خرد گم کرده هائی نظیر حسین مکی ودکتر بقائی که ترور وتروریسم را تشویق وکشته شدن رزم آرا را بملت تبریک گفتند موجب آزادی خلیل طهماسبی شد . عقب نشینی های شاه درمقابل سازمان فدائیان اسلام ادامه میابد . درسال 1325 روح اله بار دیگر بحضور شاه میرسد واز او درخواست پول برای ساختن مسجدی آبرومند در قم مینماید وشاهنشاه اسلام پناه نیز از بیت المال مسلمین تا آنجا که میتواند به روح اله کمک میکند .
خمینی با پولهای اهدائی شاه مسجد اعظم قم را میسازد ولی قسمت اعظم پول صرف سازماندهی فدائیان اسلام میکند . روح اله حالا یک فئودال پر قدرت شده است وتعداد خانه هایش درقم به 40 ساختمان رسیده وآبادیهایش به 17 پارچه افزایش یافته است.
در ان سالها روح اله کتاب تحریر الوسائل را بزبان عربی نوشت (( که دراینمورد شک داریم چون اگر عربی بلد بود چند کلمه با یاسر عرفات حرف میزد نه اینکه مانند بز سر تکان دهد وبر بر او را نگاه کند))
سال 1332 فرا رسید ومسئله ملی شدن نفت همچنان درصدر اخبار بود آمریکا دستش را دردست انگلیس گذاشته ونسبت به مسئله نفت وحل آن بی توجهی نشان میدهد در تمامی شهر ها شلوغی واغتشاش بچشم میخورد وروزی نیست که مردم موافق ومخالف مصدق بهم نریزند وخونی ریخته نشود.
سرلشگر زاهدی دکتر مظفر بقائی وسرلشگر مزینی وخطیبی ترتیب ربودن وبقتل رساندن رئیس شهربانی کل کشور سرتیب محمود افشار طوس را میدهند وآیت اله کاشانی که دستش در دست زاهدی است برای اینکه از او رفع ظن شود اورا به مجلس میخواند تا درخانه ملت متحصن شود وجانش درامان باشد . ماجرا ها وحوادث این سالها بسیار است که ما را ازداستان دیو مقدس دور میسازد.
در 22 مرداد1332 شاه محرمانه فرمان عزل مصدق وانتصاب سر لشگر زاهدی را به نخست وزیری صادر میکند وخود وثریا راهی رامسر میشوند واز آنجا به بغداد وسپس به روم میرود . زاهدی با سرهنگ امیر قلی ضرغام معاون لشگر اصفهان ملاقات نموده وازوی میخواهد درصورت نیاز برای کودتا قوای خود را به تهران بفرستد وضرغام میپذیرد وعین همین ماجرا درکرمانشاه وبا سرهنگ تیمور بختیار تکرار میشود .
یکروز مانده به کودتای 28 مرداد آیت اله کاشانی از مصدق میخواهد که از صحنه سیاست مملکت کنار رود ومصدق که برموج احساسات مردم سوار بود پاسخ میدهد مردم پشتیبان من هستندوازهیچ قدرتی کاری ساخته نیست . 28 مرداد فرا میرسد وکسانیکه تا ضهر شعار زنده باد مصدق سر میدادند ویا مرگ یا مصدق میگفتند بعداز ظهر شعار میدهند مصدق موش گرفته پتو بدوش گرفته . شامگاه 28 مرداد حکومت نظامی درتهران مستقر وسرتیپ فرهاد دادستان به سرپرستی حکومت نظامی منصوب میگردد کودتا صورت گرفت وبخاطر خیانت حزب توده نظام ایرا بسوی یک سیستم ستم شاهی سوق پیدا کرد ((این نظر نویسنده است که عقایدش را درنوشتارش گنجانید ازقرار ایشان طرفدار پرپا قرص مصدق هستند))والا با بیطرفی هم میشود کتاب نوشت وازآنجا که قصد سانسور نوشته ایشان را ندارم لذا توضیح را پاگراف دادم)باباز شدن پای آمریکا به ایرا بخت بار دیگر از روح اله ودارودسته اش برگشت اما ندانم کاریهای شاه درمقابل خواسته آمریکا که هوای اسرائیل را درمقابل اعراب داشته باشد قطب مخالفی علیه شاه باز که ازهرنظر بنفع روح اله بود . جمال عبدالناصر برای تضعف شاه بکارهائی دست زد که یکی از آنها حمایت بیدریغ از روح اله بود ودرآنزمان سازمان فدائیان اسلام صاحب فرستنده رادیوئی شد برای آگاهی بیشتر میتوانید به کتاب حسنین هیکل بنام ایران داستان نامام مراجعه کنید.
در سالهای بعد از 30 ساواک روز بروز قویتر شد طوریکه بعضی از یاران قدیم روح اله نظیر محمود حلبی که اعتقادی به سرمایه گذاری دراز مدت نداشت دست به تاسیس سازمان حجتیه زد وسرخودش را با بهائی ها ومبارزه علیه آنها گن محمد تقی فلسفی رسما بخدمت ساواک درآمد وسید ابوالقاسم کاشانی هم ثنا گوی شاه جوان میشود.
سال 1333 فرا میرسد مذاکرات نفت با کنسرسیوم در دهم مرداد همین سال پایان میابد وموج اعتراض شدیدی از طرف توده مردم باعث میشود.
حالا سید ابوالقاسم کاشانی از ماهیت وذات به بوقلمون میگوید زکی.رنگ عوض میکند وبه صف مخالفین میپیوندد دراین سال عبدالعلی لطفی وزیر دادگستری به پر وپای او میپیچد وبدستور او در اول مهر ماه 1333 پنجاه نفر از ارزال واوباش دست نشانده سازمان فدائیان اسلام به خانه لطفی درخیابان خلیلی دربند میروند واورا زیر باران چوب وچماق میگیرند وامت همیشه درصحنه ضمن ضرب وشتم تمامی اهالی خانه نسبت به غارت کردن اسباب واثاثیه وانهدام آنان اقدام میکنند . لطفی به بیمارستان منتقل وباز طبق معمول آب از آب تکان نمیخورد وآنهائیکه ترور کرده ومیکنند راست راست راه میروند وتحت توجهات شاهانه در این یورش ناجوانمردانه لطفی چشمش را از دست نیدهد.
روز بعداز کودتا در تمام شهرهای ایران حکومت نظامی برقرار شده وسرلشگر زاهدی به شاه تلگراف میزند وازوی میخواهد تا بایرا باز گردد. روز 30 مرداد شاه به تمامی مردم ایران وعده دموکراسی میدهد درهمین روز سرلشگرزاهدی در شمیرانبه ملاقات ابوالقاسم کاشانی رفته تا به او دست مریزاد بگوید وازاو تشکر کند .بهمراه زاهدی دکتر بقائی -حائری زاده وآخوند شمس قنات آبادی هم افتخار رکاب دارند
دنباله دادستان در لینک بعدی باشید
تا درودی دیگر بدرود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر