حکایت - دزدی مال و دزدی دین
گویند روزی دزدی در راهی ، بسته ای یافت که در آن چیزگرانبهایی بود و دعایی نیزپیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. اورا گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا ، مال او را حفظ می کند.و من دزد مال او هستم ، نه دزد دین. اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال ،خللی می یافت ؛
آن وقت من ، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است!!!
*********
جمهوری ننگین اسلامی اگر دزد دین نیست ، پس چیست؟؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر