بچه ها درود
در قسمت اول شرح مختصری از انجمن مسلمانان هند داده شد واینکه اجداد روح اله خمینی چگونه بایران وارد شدند واینک بقیه داستان.
گفتیم چهارمین فرزند از هشت فرزند سید هندی سید مصطفی هندی بود که پدر امام خمینی است.
یوسف خان دروقت ازدواج دخترش بعنوان جهیزیه یک کاروانسرا به سید هندی ودخترش می بخشد که درحال حاضر تعمیرگاه مخروبه اتومبیل است ودر ضمن به خانه هندی ها نیز معروف .
سید مصطفی پدر روح اله از کودکی به زراعت وبز چرانی اشتغال میورزد او درسن 22 سالگی با دختر یکی از مالکین کوچک خمین بنام هاجر ازدواج میکند هاجر بهنگام ازدواج 16 ساله بود. از آن دو بچه هائی به شرح زیر متولد میشود : سید مرتضی (معروف به آیت اله پسندیده) گوهر سادات- فخر سادات - بچه های چهارم وپنجم هردو درکودکی فوت میکنند وبجه بعدی روح اله است و پس از روحاله کودک دیگری متولد میشود که نام اورا سید محمد میگذارند . روح اله درتاریخ 13 صفر 1319 هجری قمری درخانه هندی ها ی خمین متولد میشود چون طبق احادیث اسلامی روز 13 صفر را نحس میشمارند تاریخ تولد وثبت آنرا به 20 جمادی الثانی یعنی زادروز تولد حضرت فاطمه تغیر میدهند . که این امری عادی درعالم مذاهب است. درجریانات سیاسی غیر مذهبی نیز شاهد تغیر تاریخ تولد دربرخی از پادشاهان وسلاطین بوده ایم.
اما تغیر روز آنها از هفته تجاوز نمیکرده درحالیکه بین تاریخ وثبت تولد روح اله چند ماه اختلاف وجود دارد.
روح اله شش ماهه بود که پدرش بعلت اختلاف ناموسی با پسر مالک ده سرطاق بنام بهادر خان پشت دیوار نارستان حاجی یعقوب درسن 45 سالگی و بضرب گلوله وچند ضربه کارد بقتل میرسد.
درحصوص مرگ پدر روح اله اظهار نظر دوتن از بزرگان اسلام یعنی ((آیت الله نورالدین کیانوری)) که سابقا کمونیست دوآتشه بود ودرزندان اوین تحت رهبری های برادر لاجوردی اسلام آورد وهمچنین شیخ شمس آل احمد شنیدنی است .
این بزرگواران میگویند : چون آقا سید مصطفی پدر امام مردانقلابی بود ودر راه اسلام مبارزه میکرد بفرمان رضا شاه بقتل رسید. این حرف بزرگان یادشده بقدری بامزه است که آدم را ازخنده روده بر میسازد.
یکی نیست باین آدمهای هفت خط که قورباعه را رنگ میکنند وجای فلکس واگن میفروشند بگوید . چرا خودتان را بنفهمی زده اید ؟ وقتی سید مصطفی کشته شد رضا شاه یک سرباز ساده درفوج همدان بود.که پس از 25 سال که ازمرگ سید مصطفی گذشت به درجه میرپنجی رسید. حالا چطور درآن زمان یک سرباز ساده حکم قتا یک بز چران را میدهد از افسانه هاست که تنها دردکان حزب توده وکتابهای آل احمد پیدا میشود. ثانیا پرونده این جنایت در دادگستری خمین دربایگانی سنه 1320 هجری قمری وجود داشت واگر بعد از انقلاب آنرا از بین نبرده باشند .
آیت الله پسندیده پسر بزرگ سید مصطفی راجع به قتل پدرش میگوید مامورین وصول خمس وذکات پدرم را کشتند . حالا یک بزچران ما تحت لخت چه چیزی دارد که سر دادن یا ندادن مامورین خمس اورا بکشند؟ تا اینجای قصه نظریه اول یعنی نزاع ناموسی آقا مصطفی با بهادرخان از همه قویتر ودرتحقیقات محلی اطراف خمین چند تن از افراد مسن باین نظریه مهر تائید زده اند.
روح اله پس از تولد روز وشب گریه کرده وامان تمام فامیل وآشنایان را میبرد واون وقتها شیر خشگ یافت نمیشد وچون شیر هاجر خانم کم بود روح اله گرسنه میماند وی هنوز ماههای نخست حیاتش را میگذرانید که درتمام ده خمین به نوزاد نحس وشوم معروف شد. تا جائیکه هاجر مادرش به بی بی صنم مامای ده ورقیه سلطان معروف به ننه خاور مرده شوی خمین میگوید بالاخره این بچه یا سر مرا میخورد یا سر باباشو. واتفاقا حرف وپیش بینی اش درست از آب درآمده و همانطوری که گفتیم آقا مصطفی را وقتی روح اله 6 ماه بیشتر نداشت میکشند و روح اله بی بابا میشود.
دکتر حمید خواجه نصیری در کتاب وارث ملک کیان عکسی از روحاله وپدرش چاپ کرده است.
بی پدر شدن ویا اصلا پدر نداشتن تنها خاص روح اله 6 ماهه نبود.این مسئله درمورد بزرگان دین صادق است.
اگر زندگی بزرگان دین را بررسی کنید میبینید هیچ کدام سرسفره پدر ومادر بزرگ نشده اند . ویا اگر پدری داشته اند پدرشان آدم حسابی نبوده مثلا خلیل الله پدر حصرت ابراهیم که سر قیمت یک بت با یک مشتیر دعوایش میشود ومشتری باهمان بت مورد نظر به مغز او کوبیده واورا هلاک میکند.یا حضرت عیسی که معلوم نشد آخر سر پدرش کیست ونهایتا گفتند پدرش خداست!؟ یا حصرت موسی که درهیچ یک از تواریخ نام ونشانی از پدر او بچشم نمیخورد.و حضرت محمد که هنوز بدنیا نیامده پدرش عبدالله را ازدست میدهد . وقتی آقا مصطفی کشته شد هاجر خانم دوماهه باردار بود واو حاملگی را بهانه قرداد وچون از گریه های 24 ساعته روح اله بستوه آمده بود ودرضمن میگفت روح اله نحس است اورا به رقیه سلطان یا ننه خاور مرده شوی حمین سپرد وقرار شد ماهیانه خرجی اورا بدهد واو روح اله را باتنها پسری که دارد تواما بزرگ نماید.عین همین ماجرا درمورد حضرت محمد هم صادق بود. محمد هم در دو سه ماهگی از مادر جدا شده واورا دست حلیمه نامی میدهند تا بزرگ کند . میبینیم که زندگی بزرگان دین چقدر بهم شبیه است .
انگار خداوند برای تمامی آنها یک فیلم نامه نوشته است.
روح اله درهشت ماهگی بخانه رقیه سلطان میرود وبنا به گفته مورخین اسلامی اولین هجرت خودرا انجام میدهد هاجر خانم مادر روح اله پس از وصع حمل سید محمد بلافاصله به عقد برادر آقا مصطفی درآمده واز ایشان هم جند بچه پس میاندازد نظیر سید نورالدین هندی زاده وسید رضا هندیزاده.
چندی میگذرد وشوهر دوم هاجر خانم فوت میکند واو تا قبل از وفاتش درسن 52 سالگی دوبار دیگر شوهر میکند .
وقتی کودکی بدون سرپرست بزرگ میشود صاحب صدها عقده وکمپلکس میشود. روحاله هم از آن دسته بچه هائی بود که نه محبت پدر دیده بود ونه نوازش مادر را لمس کرده بود . او دردامان رقیه سلطان مرده شور بزرگ شد بنابراین چه توقعی از او میتوان داشتکه وقتی بزرگ شد آدم حسابی ازآب درآید ونفعش به بشریت برسد؟
روح اله دیوی بود که بعد ها در دوران پیری دنیائی را بهم ریخت وکشوری مثل ایران را باقرنها پشتوانه فرهنگی به نابودی کشاند.
راجع به چهار بار ازدواج هاجر خانم خیلی ها ایراد میگیرند ومیگویند بهتر بود او تمام تلاشش را معطوف تربیت بچه هایش میکرد نه اینکه مرتب شوهر عوص کند . دراین خصوص ایرادی به اونیست چون امروز تمام بچه هایش مشهور خاص وعام اند ویکی ازآنان وارث ملک کیان . ثانیا برای هاجر خانم چه کسانی بهتر از حصرت خدیجه زن محمد میتواند الگو باشد ؟ ایشان هم چهار بار ازدواج کرد وشوهر آخر ایشان حضرت محمد بود که در25 سالگی با ایشان که 40 ساله بود ازدواج کردند.
حضرت زینب هم چهار بار ازدواج کرد وحضرت سکینه دختر امام حسین نیز چهار بار ازدواج کرد وجالب اینجاست که ازدواج اول ایشان با معصب ابن زبیر بود (( کسی که پدرش زبیر دشمن شماره یک علی بودوهمان کسی بود که جنگ جمل را راه انداخت .)) وشوهر ایشان یعنی معصب همان کسیاست که مختار را کشت. ومختار کسیست که به خونخواهی خون حسین برخواست. ازدواج چهارم سکینه با نوه عثمان رصی اله خلیفه سوم بود که مطمئن هستم تمام کسانی که کمی از تاریخ عرب میدانند اورا شناخته واین همان عثمانی است که 1400 سالست شیعیان بد وبیراه نثارش میکنند. برای حسین گریه میکنند .باقمه شر خودرا میشکافند پشت خودرا با زنجیر سیاه میکنند ولی دخترش با قاتلین پدر وجدش حال میکند!!!!
متوجه هستید دوزاریتان میافتد یا نه؟
حالابه هاجر خانم مادر امام بند کرده اید ! چرا ایشان 4 بار ازدواج کرده بروید زندگی سارا زن ابراهیم را بخوانید ویا اینکه فیلمش را تماشا کنید درحالیکه شوهر داشت زن فرعون شد وحضرت ابراهیم هم که اونوقتها کلاهش را بالا گذاشته بود 12 سالی از بغل زنش زندگی شاهانه کرد.درست مثل همین محسن رفیق دوست خودمان که عمری توی محله بدنام هم حال کرد وهم پول میساخت وبعد ها سر از اردوگاه های نظامی لبنان درآورد. با ذکر مثال دیگری درخصوص بعداد ازدواج ازین بحث میگذریم .
حضرت محمد عروس زیبائی داشت بنام زینب که زن پسر خوانده اش زید ابن حارثه بود وبنا بدستور محمد که به زید گفت زنت را طلاق بده من میخواهم . زینب زن محمد شد . میبینید پسر زنش را طلاق داده و پدرش صاحب زنش میشود بنابراین بعدد ازدواج دربین بزرگان دینچه برای مردها وچه برای زنها امریست عادی وپیش پا افتاده.آنهم ازدواج قانونی نه صیغه.
زندگی روح اله درخانه رقیه سلطان سپری میشد واو هفته ای یکبار به خانه عمه اش صاحبه خانم میرفت . هاجر مادر ش از او کاملا بریده بود وتنها خواهر آقا مصطفی دست نوازش به سر روح اله میکشید . با باز شدن پای روح اله به خانه عمه برحسب تصادف شوهر عمه خانم او یعنی میرزا یحیی به بیمار سخت ولاعلاجی مبتلا میشود که بلافاصله اطرافیان آنرا ابه پای نحوست روح اله منظور میکنند . بیماری آقا میرزا یحیی چهار سال طول میکشد وعمه وشوهر عمه تمام دار وندارشان را سر این بیماری ازدست میدهند. با فوت میرزا یحیی امکان کمک به رقیه سلطان یا ننه خاور مرده شور هم قطع میشود . از طرفی با فوت شوهر رقیه سلطان او روح اله را به عمه اش تحویل میدهد وبعلت فقر عذر اورا میخواهد.
اینک روح اله شش سال دارد عمه او که صاحب 4 تا گوسفند وبز ویک گاو است آنها را برای چراندن به روح اله 6 ساله میسپارد تا به صحرا ببرد . گاو گوسفند چرانی هم یکی از فراز های زندگی بزرگان دین است.که مشابه آن را برای حضرت محمد - ابراهیم - موسی - عیسی دیده ایم
بقول ظریفی چرانیدن دام وآموزشهای این علم را فرا گرفتن بعد نقش بسیار مهمی در اداره پیروان وامت بازی میکند.
زندگی روح اله با گاوچرانی آغاز میشود واین کار تا 16 سالگی ادامه میابد .
روحاله طفل یتیم وبیکس که زندگیش دربیابانها ی اطراف خمین خلاصه میشود درسکوت صحرا به انتقام اندیشه میکند وکینه چنان درقلبش رشد میکند که بعدها که بقدرت میرسد حمام خون راه میاندازد.
دنباله داستان دیو مقدس را درلینکهای بعدی بخوانید لطفا تا پایان داستان قضاوت نکنید.
تا درودی دیگر بدرود