دیومقدس شرح حال زندگی روح اله خمینی قسمت چهارم
بچه دورود
در سه قسمت قبلی داستان به آنجا رسیدیم که خصوصیات شاگرد خلف محسن اراکی را پیرتر ها هم شنیده وهم خوب میدانستند برای اینکه شیخ فضل اله نوری ونظراتش ره بهتر بفهمید میتوانید به نوشته های : احمد کسروی- اسماغیل امیر خیزی – سید حسن تقی زاده – ادوارد براون –فریدون آدمییت – ناظم الاسلام کرمانی و ملک الشعرای بهار مراجعه فرمائید.
البته چند تن از منجمد فکران وخرد گم کردگان نظیر : مهدی انصاری-جلال آل احمد -محمد ترکان -آیت اله کیانوری وآیت اله احسان طبری در تمجید از خیانتهای این شیخ از هم سبقت گرفته اند شاید درآینده قصه شیخ فظل اله نوری را هم نوشتیم تا شما عزیزان زحمت خواندن کتب بسیاری را بخود ندهید .اصولا کتاب خواندن برای جماعت ایرانی کاری بسیار مشگل است ایرانی وکتاب مثل جن است وبسم اله .
اقامت سه ساله روح اله دراراک وافکار تزریقی شیخ فظل اله وشیخ محسن اراکی درمورد حکومت اله در روی زمین کار خودش را و ولی فقیه را بارمغان آورد.
روح اله قبل از آنکه از خمین راهی اراک شود بنا به توصیه عمه اش که گفته بود اگر میخواهی آخوند شوی باید پالانت بالا باشد وحتما به کربلا ونجف بروی وبه مدارک پائین اکتفا نکنی وآخوند دوتومنی باقی نمانی ولی روح اله باضعف زبان هیچگاه پند عمه را گوش نکرد وحتی وقتی اورا با زور ودگنک به عراق تبعید نمودند و15 سالی که آنجا بود یک کلمه عربی هم یاد نگرفت -تا جائی که وقتی یاسر عرفات بعد از شورش هندیزاده بایران آمد درمقابل تعارفات او تنها به نگاه کردن سفیهانه اکتفا کرد ویک کلمه جواب نداد .ضعف روح اله درزبان تنها مربوط به عربی نبود او زبان فارسی را هم نمیدانست ودریک دقیقه حرف زدن او شنونده نمیفهمدکه فاعل جمله چه بوده ویا فعلش چیست. البته راجع دانستن زبان مادریش یعنی هندی اطلاعات درستی در در دست نیست.
ضعف زبان ویا بطور کلی حرف نزدن صحیح شاید از حکمت های خداوندی باشد که تمام بزرگان دین مشگل زبان وحرف زدن را داشته اند مثلا موسی که تازه به کلیم اله هم معرف است لکنت زبان داشته وحضرت محمد هم که میگویند بیسواد بوده که البته بهیچ وچه نمیتوان قبول کرد ولی ضعف زبان داشته که باز توان بعضی جاهای حضرت ضعف ایشان را میپوشانده.اما امتیازی که روح اله داشت این بود که نظیر حضرت سلیمان زبان وحوش وحیوانات را میفهمید وبه آن آشنائی داشت . اگر خلاف نظریه فوق وارد بود او چطوری میتوانست مالک ملک کیان شود وبخواهد انقلابش را بغیر از ایران به برخی از نقاط دنیا صادر کند؟
البته مسئله دیگر روح اله پیش از تبعید نتوانست به عتبات برود وجود آخوند های گردن کلفت بود که پنجه درپنجه آنها انداختن آنهم با دانش کم وبضاعت علمی کم مشگل بود ونکته آخر نا آرامی عتبات بود.
پس از جنگ جهانی اول خاندان آل سعود وآل هاشم تلاش میکردند تا در این خانه های فساد را ببندند ولی موفق نشدند ازین طرف انگلیسی های مومن وانجمن مسلمانان هند هم بیکار ننشسته بودند آنها بفکر باز کردن قطب جدیدی در عالم تشیع یعنی شهر قم بودند.
قم درآن زمان ده بزرگی بود که تنها محل دفن کردن مرده ها بود ومردم آنجا از راه مرده خوری زندگی میکردند . انجمن مسلمانان هند آیت اله شیخ عبدالکریم حائری یزدی را به قم گسیل میدارد وخوابنامه واحادیث بسیاری درسطح مملکت چاپ ومنتشر میشود که بزودی شهر قم به چنان منزلت واعتباری خواهد رسید که کربلا و نجف پیش آن پر کاهی جلوه خواهند کرد وبه محض اینکه نسخه ای از خواب نامه مذکور بدست روح اله رسید بفکر هجرت بزرگ خود از اراک به قم افتاد.
انگیزه دیگر روح اله این بود که سه سال اقامت مدرسه حاج محسن اراکی اورا خسته کرده بود واو نیاز به تنوع داشت . درضمن وقت آن رسیده بود که اودیگر طلبه ها را بزرگ کند.
دراینجا برای برخی خوانندگان این سئوال مطرح میشود که بزرگ کردن که خیلی بین روحانیون رواج دارد ومرسوم است وآنها بکرات میگویند : فلانی را من بزرگ کرده ام چه معنائی دارد؟ اصولا عبارت بزرگ کردن دردنیای طلبگی وحجره های تنگ واژه آشنا مرسوم ومعمول است وصد درصد طلبه ها و نهایتا آخوندها با آ« آشنا هستند. بزرگ کردن حجره ای بهیچ وجه در دنیا شیعه وآخوندی معنای بدی ندارد درست مثل قوانین و روند طبیعی که بین یک زن وشوهرش برقرار است مسماند . طلبه ها از سنین ده تا پانزده سالگی باهم زندگی میکنند وکوچکتر ها توسط بزرگتر فرم وشکل وشخصیت میگیرند . البته میدانید شخصیت گرفتن کودک در سنین پائین وتا قبل از 5 سالگی است لذا بهتر است بگوئیم طلبه ها دراین سنین ده تا پانزده سالگی درکنار آموزش تئوری -آموزش عملی نیز میبینند چون تفحص دراحوال اسلام وخصوصا مذهب شیعه تنها به یک قسمت از بدن خلاصه میشود وآنهم دستگاه تناسلی است. حال مال انسان باشد ویا حیوان فرقی نمیکند لذا درهمان سنین نو جوانی تما طلبه ها درسکسولوژی تخصص میگیرند .
آیت اله محسن اراکی ده ها بار به اطرافیانش گفته بود که این روح اله را من بزرگ کردم وخود روح اله هم از طریق رسانه های گروهی بکرات گفته است که : من خامنه ای را بزرگ کردم واین آقای رفسنجانی روی زانوی من بزرگ شده است . این محمد گیلانی این منتظری این ریشهری این خسرو شاهی این محتشمی -این ناطق نوری -موسوی تبریزی- این هادی غفاری -معادی خواه-این خلخالی ..........اینها را من خودم روی زانوهایم بزرگ کردم.
بهر حال روح اله تن به هجرت میدهد وراهی قم میشود . انگلیس ها به دلایلی که قبلا بدان اشاره رفت قم را پایگاه تشیع انتخاب وآیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی را بآن جا میفرستند.
عبدالکریم با سلاطین قاجار موافق بود ویار وغار شیخ فضل اله نوری ووفادار به مکتب ولایت فقیه. وقتی به ریاست حوزه قم انتخاب شد تبلیغ درمورد او درابعاد گسترده شروع شد . او صاحب خانه بزرگ و زیبائی درقم شده وبا ریخت وپاش فراوان از محل پول هندی روز به روز بیشتر جا میافتاد. از لحاظ سیاسی هم ایران آنزمان کاملا درهم ریخته بود تب مشروطه ومشروطه خواهی فرو کش کرده بود واز مجالس مقننه دوره های اول ودوم خبری نبود . احمد شاه فاقد قدرت بود ومالکین وسرمایه داران وفئودال ها کرسی های مجلس را اشغال کرده بودند ومملکت درهرج ومرج ونا امنی میسوخت. دراین حال وهوا بود که روحانیت خود را مطرح کرد وزیر سازی قم شروع شد.
گفتیم قبل از آن انگلیسها از قم یک پایگاه جدید تشیع درعالم اسلام بسازند قم ده بزرگی بود که درست مثل یک زباله دانی میمانست.همه اش گورستان بود ونه آبی داشت ونه هوائی ونه کار وفعالیتی جز مرده خوری . تنها سرمایه ویا بهتر بگوئیم تنها مغازه و دکان این ده بزرگ مرقد خواهر امام رضا یعنی حضرت معصومه بودوهست .
روح اله به بارگاه شیخ عبدالکریم حائری یزدی وارد شد وبا پشتوانه آموزش ولایت فقیه که از استادش شیخ محسن اراکی آموخته بود قاپ اورا میدزد وپلکان ترقی را خیلی سریع بالامیرود.
حوزه آیت اله عبدالکریم حائری دارای اندرونی وبیرونی سفره خانه آبدار خانه کتابخانه -اطاق پذیرائی و سالن عمومی بود ودرکنار آن مدرسه دارالشفا را نیز مرمت کرده ومرکز کار شیخ اختصاص داده بودند. پس از استقرار شیخ درقم تبلیغات شروع میشود وقم را بزرگترین مرکز تشیع دنیای اسلام معرفی میکنند وبا این عمل تمام مساجد وتکیه های سراسر مملکت به تابعیت قم درمیآیند . خیلی زود حوزه شیخ عبدالکریم دارای سازماندهی منظمی میشود که به آن اشاره میکنیم بخش مالی بخش اداری - تبلیغات- نمایندگی ایالاتوحتی بخش مربوط به امور خارج از کشور - قسمت اوقاف واملاک- قسمت امور سیاسی - امور مساجد وتکیه ها وسازمان چاپ وتکثیر توضیح المسائل ها- خوابنامه ها- دعاها ومعجزه نامه ها- شبنامه های سیاسی - وانتشار کتب مذهبی ومسئول بخش سیاسی واجتماعی وتبلیغات چه کسی بهتر از روح اله میتوانست باشد.
برنامه تبلیغاتی روح اله درمورد شیخ عبدالکریم بسیار جالب بود اولا تماس مستقیم مردم با شیخ را قطع کرد وبین او ومردم چند رابطه گذاشت وبقول امروزی ها برای او سخنگو درست کرد.
هر رابط درامر معینی فغالیت میکرد مثلا یکی درامور املاک و اوقاف و دیگری درامور دینی وسومی درامور خمس و........ وشگرد دیگر ش این بود که هرکجا که شیخ میرفت یک دسته مامور حقوق بگیر درست کرده بود که جلوی پای شیخ وپشت سر او صلوات میفرستادند وکار کرامات ومعجزه های شیخ را در شفا بخشیدن چشمان کور ورفع جذام درمان نازائی وکچلی وامثالهم همه پخش میکردند.
در هر حال خوش خدمتی های روح اله اورا عزیز شیخ عبدالکریم حائری یزدی نمود . شیخ به شعر و شاعری علاقه داشت وبرخی اسناد مشکوک به این مسئله اشاره دارد که روح اله که درآنوقت ها جوانی خوش رو بود برای او اشعار حافظ میخوانده وخودش هم گاه گاهی شعری میگفته (روح اله) وبعد ها درسال 1358 کتاب اشعاری بنام خمینی درقم منتشر شد ولی بلافاصله بدستور بهشتی جمع آوری وسوزانده شد!!!!!!!!!!!!!
چند بیت از اشعار روح اله ( بهتر است بگوئیم چرندیات ) بشرح زیر است
آیت اله محسن اراکی ده ها بار به اطرافیانش گفته بود که این روح اله را من بزرگ کردم وخود روح اله هم از طریق رسانه های گروهی بکرات گفته است که : من خامنه ای را بزرگ کردم واین آقای رفسنجانی روی زانوی من بزرگ شده است . این محمد گیلانی این منتظری این ریشهری این خسرو شاهی این محتشمی -این ناطق نوری -موسوی تبریزی- این هادی غفاری -معادی خواه-این خلخالی ..........اینها را من خودم روی زانوهایم بزرگ کردم.
بهر حال روح اله تن به هجرت میدهد وراهی قم میشود . انگلیس ها به دلایلی که قبلا بدان اشاره رفت قم را پایگاه تشیع انتخاب وآیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی را بآن جا میفرستند.
عبدالکریم با سلاطین قاجار موافق بود ویار وغار شیخ فضل اله نوری ووفادار به مکتب ولایت فقیه. وقتی به ریاست حوزه قم انتخاب شد تبلیغ درمورد او درابعاد گسترده شروع شد . او صاحب خانه بزرگ و زیبائی درقم شده وبا ریخت وپاش فراوان از محل پول هندی روز به روز بیشتر جا میافتاد. از لحاظ سیاسی هم ایران آنزمان کاملا درهم ریخته بود تب مشروطه ومشروطه خواهی فرو کش کرده بود واز مجالس مقننه دوره های اول ودوم خبری نبود . احمد شاه فاقد قدرت بود ومالکین وسرمایه داران وفئودال ها کرسی های مجلس را اشغال کرده بودند ومملکت درهرج ومرج ونا امنی میسوخت. دراین حال وهوا بود که روحانیت خود را مطرح کرد وزیر سازی قم شروع شد.
گفتیم قبل از آن انگلیسها از قم یک پایگاه جدید تشیع درعالم اسلام بسازند قم ده بزرگی بود که درست مثل یک زباله دانی میمانست.همه اش گورستان بود ونه آبی داشت ونه هوائی ونه کار وفعالیتی جز مرده خوری . تنها سرمایه ویا بهتر بگوئیم تنها مغازه و دکان این ده بزرگ مرقد خواهر امام رضا یعنی حضرت معصومه بودوهست .
روح اله به بارگاه شیخ عبدالکریم حائری یزدی وارد شد وبا پشتوانه آموزش ولایت فقیه که از استادش شیخ محسن اراکی آموخته بود قاپ اورا میدزد وپلکان ترقی را خیلی سریع بالامیرود.
حوزه آیت اله عبدالکریم حائری دارای اندرونی وبیرونی سفره خانه آبدار خانه کتابخانه -اطاق پذیرائی و سالن عمومی بود ودرکنار آن مدرسه دارالشفا را نیز مرمت کرده ومرکز کار شیخ اختصاص داده بودند. پس از استقرار شیخ درقم تبلیغات شروع میشود وقم را بزرگترین مرکز تشیع دنیای اسلام معرفی میکنند وبا این عمل تمام مساجد وتکیه های سراسر مملکت به تابعیت قم درمیآیند . خیلی زود حوزه شیخ عبدالکریم دارای سازماندهی منظمی میشود که به آن اشاره میکنیم بخش مالی بخش اداری - تبلیغات- نمایندگی ایالاتوحتی بخش مربوط به امور خارج از کشور - قسمت اوقاف واملاک- قسمت امور سیاسی - امور مساجد وتکیه ها وسازمان چاپ وتکثیر توضیح المسائل ها- خوابنامه ها- دعاها ومعجزه نامه ها- شبنامه های سیاسی - وانتشار کتب مذهبی ومسئول بخش سیاسی واجتماعی وتبلیغات چه کسی بهتر از روح اله میتوانست باشد.
برنامه تبلیغاتی روح اله درمورد شیخ عبدالکریم بسیار جالب بود اولا تماس مستقیم مردم با شیخ را قطع کرد وبین او ومردم چند رابطه گذاشت وبقول امروزی ها برای او سخنگو درست کرد.
هر رابط درامر معینی فغالیت میکرد مثلا یکی درامور املاک و اوقاف و دیگری درامور دینی وسومی درامور خمس و........ وشگرد دیگر ش این بود که هرکجا که شیخ میرفت یک دسته مامور حقوق بگیر درست کرده بود که جلوی پای شیخ وپشت سر او صلوات میفرستادند وکار کرامات ومعجزه های شیخ را در شفا بخشیدن چشمان کور ورفع جذام درمان نازائی وکچلی وامثالهم همه پخش میکردند.
در هر حال خوش خدمتی های روح اله اورا عزیز شیخ عبدالکریم حائری یزدی نمود . شیخ به شعر و شاعری علاقه داشت وبرخی اسناد مشکوک به این مسئله اشاره دارد که روح اله که درآنوقت ها جوانی خوش رو بود برای او اشعار حافظ میخوانده وخودش هم گاه گاهی شعری میگفته (روح اله) وبعد ها درسال 1358 کتاب اشعاری بنام خمینی درقم منتشر شد ولی بلافاصله بدستور بهشتی جمع آوری وسوزانده شد!!!!!!!!!!!!!
چند بیت از اشعار روح اله ( بهتر است بگوئیم چرندیات ) بشرح زیر است
کرده خلوت با جوان های سحابی درگلستان
رفته دریک پیرهن با یکدیگر چون جان جانان
من گزارش را نمیدانم دیگر آنجا چسان شد!!
چند روزی رفت تا ز ایام بهاری
وقت زائیدن بیامدشان وروز طفل داری
عقل من هرجا چو شمشیر است در وصف وی آخر
لنگ پای عقل در وصف وی اندر گل گمان شد
تا درایت بر ولی عصر میباشد مقرر
شعر من بود از شهد چون قند مکرر
مبینید که شعر گفتن روح اله نظیر دینداری ومملکت داریش بوده.
در سالهای 1290 تا 1300 شمسی که وضع ایران بسیار آشفته بود و عملا ایران بدو بخش شمای وجنوبی بین انگلیس و روسیه تقسیم شده بود قم اولین اقدام سیاسی خود را بنمایش میگذارد وآن مقابله با حطر کمونیزم است.
دراین رابطه شب نامه ورساله وخبر نامه با سرعت بین مردم پخش کرده ودرآن ها متذکر میشوند که روسها چه ظلمی درحق مسلمانان روسیه میکنند .
ملاها وروضه خوانها سر منابر دادسخن دادند و کار بالا گرفت که ای مردم اینجا نشسته اید و روسها ی از خدا بیخبر وبیدین وبی اعتقاد برادران وخواهران مسلمان شما را درتاجیکستان قرقیزستان وقفقاز به چهار میخ کشیده اند وزنهاشان را اشتراکی کرده اند.
نقش روح اله دربرپائی نمایشات شیعه گونه دراین دوران بسیار جالب بود . او والدین جوانانی که برای کار به روسیه رفته بودند را جمع کرده بآنها در کنار حرم معصومه جا داده بود وآنها کارشان اینبود که به سر وروی خود گل میمالیدند موهایشان را می کندند - گریه وزاری راه میانداختند وفرزندان خودرا از درگاه پر کرامت شیخ عبدالکریم حائری یزدی میخواستند. تامین غذا ئی ومالی این گروهها توسط روح اله انجام میگرفت واو برای این کار دوشیفت آدم استخدام کرده بود وآنها ازاین مسجد به آن مسجد میرفتند وترحم مردم را جلب میکردند وآخر روز مواجب خود را دریافت میکردند این روش در شیعه بنام جنازه گردانی معروف است وهمواره کاکرد وبازتاب آن درتحریک توده های مردم بسیار موفق بوده .
از شگرد های روح اله تربیت افرادی بود که مثلا از روسیه گریخته اند وماجراهای از پیش دیکته شده را با آب وتاب برای توده مردم تعریف میکردند وآنهارا تحریک.
داستان خمینی تازه شروع به جالب شدن کرده است با ما باشید.
تا درودی دیگر بدرود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر