حسن داعی
مقدمه
در تابستان 2009 و پس از انتخابات قلابی ریاست جمهوری در ایران، میلیونها نفر از مردم بجان آمده کشورمان به خیابان آمدند و رژیم ولایت فقیه را تا آستانه سقوط به عقب راندند. در همان حال، باراک اوباما برای مذاکرات هسته ای و معامله با سرکوبگران حاکم بر کشورمان آماده میشد و بجای حمایت صریح و روشن از جنبش عظیم مردم ایران، به بیانیه های خشک و بی معنا بسنده کرد تا مبادا باعث رنجش خامنه ای شده و سازش خیالی با وی نقش برآب شود. مردمی که با شعار "اوباما، اوباما، با اونا یا با ما" از رئیس جمهور آمریکا تقاضای کمک میکردند، نمیدانستند که از یکسال قبل ازآن، اوباما مذاکرات پنهان خویش با احمدی نژاد را شروع کرده و در توهم معامله با رژیم ایران فرو رفته بود.
یکی از این ملاقات های پنهان، در اگوست 2008 یعنی سه ماه قبل از پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و هیئتی از طرف احمدی نژاد و به سرپرستی مشاور ارشد او "مجتبی هاشمی ثمره" در شهر لاهه در هلند با گروهی از سیاستمداران آمریکائی مذاکره نمود. دو ماه بعد در دسامبر، هنگامیکه اوباما به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شده بود، یکبار دیگر هیئتی به سرپرستی "هاشمی ثمره" در شهر وین با گروهی از مشاوران اوباما دیدار و گفتگو کردند. مسئول گروه آمریکائی را ویلیام پری وزیر دفاع سابق آمریکا و مسئول امنیت ملی در تیم انتخاباتی اوباما بعهده داشت و چند تن از نمایندگان کنگره نیز درآن حضور داشتند.
ملاقات های پنهان بین رژیم ایران و آمریکا در سال 2009 نیز ادامه یافت منجمله در آوریل و تنها چند هفته قبل از نمایش انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مجددا گروهی از وابستگان رژیم با یک هیئت آمریکائی در لیختن اشتاین دیدار و گفتگو کردند. ژنرال آیکنبری (Karl Eikenberry) که بتازگی بعنوان سفیر اوباما در افغانستان منصوب شده بود نیز در این دیدار حضور داشت.
یکی از کسانیکه در 2 دیدار با هاشمی ثمره (و ملاقات های دیگر با احمدی نژاد، رحیم مشائی و محمد خزائی سفیر کنونی رژیم در سازمان ملل) شرکت داشت تریتا پارسی رئیس سازمان "نایاک" بود که شخصا برای این ملاقات های پنهان با نمایندگان احمدی نژاد دلالی و بازارگرمی میکرد. برخی از جزئیات این دیدارها و همچنین مذاکرات و بده بستان های دیگر بین آمریکا و نمایندگان رژیم ایران، از جمله اسنادی است که در جریان شکایت حقوقی لابی طرفدار رژیم ایران از من، بدست آمده است. اسناد دادگاه تا نیمه سال 2009 را شامل میشود، و از همین رو، مذاکراتی که بعد از این تاریخ انجام گرفته است هنوز مورد کنکاش قرار نگرفته اند.
اوباما که به نتیجه بخش بودن مذاکرات هسته ای امید زیادی داشت، از همان فردای ورود به کاخ سفید وارد عمل شد و با ارسال دو نامه محرمانه 1 به خامنه ای و پخش پیام ویدئویی و تبریک نوروز، راه را برای سازش خیالی بین دو کشور فراهم میکرد. چند ماه بعد، و در اوج جنبش مردمی در ایران، هیلاری کلینتون که در حال تدارک مذاکرات هسته ای با جلیلی در ژنو بود، چند "کارشناس" ایرانی را برای مشورت و صرف شام 2 به وزارت خارجه دعوت کرد. هر 7 نفر کارشناسی که نامشان در رسانه ها منتشر شد همگی طرفدار کنارآمدن و همزیستی با حکومت ایران بودند و اکثر آنان در مذاکرات پنهان بین آمریکا با رژیم شرکت و یا نقش فعال داشتند. در طول جنبش نیز، همین کارشناسان به اوباما اندرز میدادند که با حفظ "بیطرفی"، منتظر بماند تا "گرد و خاک" در کشورمان فرو نشیند تا سازش با خامنه ای بطور کامل انجام پذیرد.
ارزیابی نادرست اوباما از ساختار و ماهیت رژیم ایران، به میزان زیادی محصول و زائیده لابی بسیار گسترده ای بود که توسط برخی از محافل بانفوذ واشنگتن و بخصوص کمپانی های بزرگ آمریکا در دوران جرج بوش شروع شد و با پیروزی حزب دموکرات در انتخابات کنگره در سال 2006 اوج گرفت. این لابی با صلح طلب نشان دادن حکومت ایران، گناه بن بست در روابط ایران و آمریکا را بگردن جرج بوش و جنگ طلبی وی انداخت و به تبلیغ این نظریه پرداخت که اگر فرد دیگری در کاخ سفید قرار گیرد، سازش و معامله با رژیم ایران به آسانی در دسترس قرار دارد.
از سال 2007 ببعد، لابی طرفدار مماشات با انتشار دهها گزارش و برگزاری کنفرانس و سمینارهای متعدد، تبلیغات خود را روی سه موضوع متمرکز نمود: اولا رژیم ایران با ثبات است و هیچ تهدید جدی در مقابل آن قرار ندارد. ثانیا مردم ایران در اکثریت بزرگ خود، خواهان اصلاحات در درون همین نظام میباشند و تغییر رژیم یا سرنگونی از هیچ حمایت جدی در جامعه ایران برخوردار نیست. ثالثا، آمریکا که تاکنون بدنبال معامله و سازش با اصلاح طلبان یا میانه روهای رژیم بوده، باید از این پس با خامنه ای و احمدی نژاد مذاکره و گفتگو نماید.
لابی مماشات با راه اندازی دیدارهای پشت پرده و تبلیغ روی ثبات رژیم و آمادگی اش برای سازش، و با این استدلال که سختگیری و تحریم باعث رنجش رژیم ایران و از بین رفتن چشم انداز توافق بین دو کشور خواهد شد، توانست از سال 2007 تا نیمه 2010، از اعمال فشار علیه ایران جلوگیری کرده و در جریان جنبش نیز جلوی حمایت جدی آمریکا و اروپا از مبارزات دموکراسی خواهانه مردم ایران را بگیرد.
پیشینه مذاکرات پنهان بین دو کشور
مذاکرات پنهان و منظم بین نمایندگان آمریکا و فرستادگان جمهوری اسلامی از سالها قبل جریان داشت و بخشی جدائی ناپذیر از لابی گسترده ای بود که از سال 1997 توسط کمپانی های بزرگ آمریکا براه افتاد که هدف اصلی آن برداشتن تحریم های اقتصادی و بازکردن راههای کسب و تجارت با جمهوری اسلامی بود. در این سال لابی کمپانی های بزرگ آمریکا بنام USA*Engage آغاز بکار کرد و درهمین راستا و بمنظور مشروعیت بخشیدن به فعالیت های این لابی، گروههای ریز و درشتی تحت نام ایرانیان مقیم آمریکا شروع به فعالیت نمودند. (نگاه کنید به بخشی از اسناد دادگاه 3: رابطه نایاک با لابی کمپانی های بزرگ)
از سال 97 تا 2001 این لابی بعنوان بانفوذترین گروه فشار در واشنگتن، سیاست آمریکا در رابطه با ایران را هدایت میکرد. در این دوره، بیل کلینتون دست دوستی بسوی جمهوری اسلامی دراز کرد اما با بی توجهی رژیم مواجه شد و بهمین دلیل نیز لابی مماشات در میانه سال 2001 ضعیف و ناکارآمد گردید.
با شکست لابی مماشات و بدنبال حملات تروریستی القاعده در سپتامبر 2001، احتمال تیره شده روابط بین آمریکا با جمهوری اسلامی افزایش یافت و از همین رو، محافل طرفدار دوستی با رژیم ایران که تا این زمان پشتیبان اصلی لابی مماشات بودند، وارد عمل شدند و با راه اندازی مذاکرات پشت پرده و با باز نگاه داشتن دربهای گفتگو بین دو کشور از تغییر سیاست آمریکا و اتخاذ سیاست های خصمانه علیه رژیم جلوگیری نمودند. با توجه به افشای برنامه هسته ای جمهوری اسلامی در سال 2002 و همچنین کارزار گسترده ضد آمریکائی رژیم در عراق، میتوان به جایگاه ویژه این مذاکرات پنهان برای فریب دادن سیاستمداران آمریکائی در جهت ادامه سیاست مماشات با حاکمان تهران واقف شد.
در سپتامبر 2001 و بدنبال حملات تروریستی القاعده در نیویورک، آمریکا برای حمله به افغانستان آماده میشد و به کمک رژیم ایران احتیاج داشت و در نتیجه، مذاکرات پنهان با نمایندگان دولت ایران را شروع کرد. این مذاکرات که رسمی اما غیر علنی بود، پس از اشغال افغانستان ادامه یافت و به همکاری برای حمله به عراق و تشکیل رژیم آینده این کشور نیز گسترش داده شد. این دسته از مذاکرات در ماه مه 2003 از طرف جرج بوش خاتمه یافت. از طرف آمریکا رایان کروکر (وزارت خارجه) و زلمای خلیل زاد (نماینده کاخ سفید) در این مذاکرات شرکت داشتند و از طرف ایران نیز محمد جواد ظریف (سفیر رژیم در سازمان ملل) و کمال خرازی (وزیر خارجه) حضور داشتند.
اگرچه 7 سال پس از پایان این مذاکرات هنوز از میزان بده و بستان بین دو کشور در آن دوره اطلاع کاملی در دست نیست اما آنطور که هیلاری من لورت (Hillary Mann Leverett) یکی از مسئولان آندوره وزارت خارجه آمریکا در مقاله خود 5 در سال گذشته نوشت، یکی از امتیازاتی که بوش به ایران داد بمباران قرارگاه اشرف متعلق به مجاهدین خلق بود.
همزمان با مذاکرات دو کشور بر سر افغانستان و عراق، بنیاد براداران راکفلر که یکی از اصلی ترین حامیان دوستی و همزیستی با رژیم ایران است بهمراه محافل بانفوذیکه برای برداشتن تحریم علیه ایران فعالیت میکنند وارد عمل شد و سلسله دیدارهای پنهان و غیر رسمی بین آمریکائیان و وابستگان رژیم را آغاز نمود. سازمان آمریکائی United Nations Association of the USA مسئولیت برگزاری این دیدارها و دعوت از شرکت کنندگان را بعهده گرفت. در این دوره 14 دیدار برگزار شد که اکثرا در سوئد و با همکاری موسسه Stockholm International Peace Research Institute بود.
سرپرستی گروههای آمریکائی را توماس پیکرینگ (Tom Pickering) و ویلیام لورز (William Luers) بعهده داشتند. پیکرینگ معاون کمپانی بوئینگ و از اعضای اصلی شورای آمریکائی-ایرانی به مدیریت هوشنگ امیر احمدی بود و همواره برای لغو تحریم های اقتصادی علیه ایران فعالیت میکرده است. وی دو سال پیش به شورای نایاک به ریاست تریتا پارسی پیوست.
شرکت کنندگان ایرانی در این مذاکرات از طرف مجمع تشخیص مصلحت (رفسنجانی) و "دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه" که در کنترل دوستان رفسنجانی و خاتمی قرار داشت، انتخاب میشدند. آخرین دیدار این دوره در فوریه 2008 برگزار گردید.
در سال 2007، احمدی نژاد روند تصفیه و حذف جناح رفسنجانی را بطور جدی در دستور کار خود قرار داد و برای قطع نفوذ این جناح در خارج از کشور و بخصوص آمریکا وارد عمل شد. در اولین گام هاله اسفندیاری و چند تن از دوستان وی که در مذاکرات و مراودات پنهان بین آمریکا با جناح اصلاح طلب و رفسنجانی نقشی جدی داشتند دستگیر و مورد غضب قرار گرفتند. بدنبال آن، منوچهر متکی به طرفهای آمریکائی اطلاع داد که گفتگوهای پنهان تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهند شد. دو ماه بعد در آوریل 2008 استفان هاینز (Stephen Heintz) رئیس "بنیاد برادران راکفلر" برای جلب نظر مقامات ایران و راه اندازی مجدد این دیدارها به تهران رفت و قرار شد که در دور جدید مذاکرات نمایندگان جناح مسلط در کشور یعنی وابستگان احمدی نژاد شرکت کنند.
دیدارها و مذاکرات پنهان دراین دوره اگرچه بطور رسمی هیچ نتیجه ای نداشت ولی ادامه آن باعث میشد که امید سازش با رژیم ایران همیشه زنده نگاه داشته شده و از سخت تر شدن سیاست آمریکا جلوگیری نماید. در سال 2005 هیئت ایرانی و آمریکائی مشترکا طرحی برای حل مسئله اتمی ایران ارائه کردند که ادامه غنی سازی در ایران یکی از محور های اصلی آن بود. این پیشنهاد به جائی نرسید زیرا در نیمه 2005 احمدی نژاد رئیس جمهور شد و طرف های ایرانی که در تهیه این طرح شرکت داشتند از ساختار قدرت اخراج لشدند. آنطور که مسئولان بنیاد راکفلر بیان داشته اند، تمامی این دیدارهای پنهان بین دو کشور با اطلاع کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا بود و قبل و بعد از هر ملاقات، مسئولان در جریان مسائل مطرح شده و میزان پیشرفت آنها قرار میگرفتند.
دوران احمدی نژاد و نقش کلیدی تریتا پارسی
از اواخر سال 2005 و بخاطر سیاست های غلط جرج بوش در خاورمیانه، گروههای ضد جنگ آمریکا در ائتلافی گردهم آمدند تا از شروع یک جنگ دیگر علیه ایران جلوگیری کنند. سازمان نایاک و همچنین "کاسمی" که مستقیما با عوامل رژیم ایران همکاری میکردند به این گروهها پیوستند و تریتا پارسی توانست متحد اصلی خود یعنی لابی کمپانی های بزرگ آمریکا و در رأس آن USA*Engage را وارد این ائتلاف کند. این مجموعه که (Campaign for a new American policy on Iran” (CNAPI یا "کارزار برای یک سیاست جدید در مورد ایران" نام دارد از سال 2008 تحت کنترل نایاک قرار گرفت و توانست آنرا به یک لابی تمام عیار در جهت جلوگیری از فشار و تحریم علیه جمهوری اسلامی تبدیل نماید. بخشی از اسناد داخلی مربوط به این لابی را که از طریق دادگاه بدست آورده ام در این دو آدرس قرار داده ام: (سند اول 7 - سند دوم 8)
اسناد داخلی نایاک نشان میدهد که از اولین روزهای 2006، تریتا پارسی و متحدین آمریکائی اش، تلاش خود را روی صلح طلب نشان دادن رژیم ایران و آمادگی اش برای مذاکره و سازش متمرکز کرده بودند. یکی از مهمترین برگهای تبلیغاتی که مورد استفاده آنان قرار گرفت، پیشنهاد موسوم به معامله بزرگ بود که سه سال قبل از آن یعنی در سال 2003 توسط صادق خرازی (سفیر رژیم در فرانسه) نوشته و از طریق کارفرمای تریتا پارسی (باب نی نماینده کنگره) به کاخ سفید فرستاده شد و با بی اعتنائی جرج بوش مواجه گشت. نگاهی کوتاه به بخشی از اسناد دادگاه، کارزار تبلیغی لابی مماشات را در معرض دید قرار میدهد: (نگاه کنید به مکاتبات تریتا پارسی و محمد جواد ظریف 9، سفیر احمدی نژاد در سازمان ملل)
28 مارس 2006 تریتا پارسی بطور جداگانه با محمد جواد ظریف (سفیر احمدی نژاد در سازمان ملل) و همچنین محمد نهاوندیان (دستیار علی لاریجانی) در نیویورک دیدار نمود. جواد ظریف نسخه ای از پیشنهاد معامله بزرگ را برای انتشار در اختیار "پارسی" قرار داد.
چند هفته پس از دیدار با ظریف، تریتا پارسی و گارت پورتر (یکی از روزنامه نگاران چپ آمریکائی) مشترکا "پروژه مذاکره با ایران" را راه اندازی نمودند. بر طبق ایمیل و سندی که ضمیمه آن شده، قرار بود که این پروژه 9 ماه یعنی تا مارس 2007ادامه داشته باشد و این دو نفر نزدیک به 90000 دلار بودجه برای آن اختصاص داده اند. تریتا پارسی مسئول این پروژه بود و برای تبلیغ رابطه خود با سران رژیم میگوید: "به ندرت میتوان تحلیلگری در واشنگتن پیدا کرد که مانند دکتر پارسی تا این میزان به مسئولین اصلی رژیم ایران دسترسی داشته باشد." (نگاه کنید به این سند: "پروژه مذاکره با ایران" 10)
یکهفته بعد در 19 مه، پارسی در ایمیل خود به ظریف نتیجه فعالیت های خود را گزارش میدهد و میگوید که با کمک دوستانش در حال راه اندازی دو کنفرانس است که ظریف در آنها سخنرانی نماید.
در همین زمان انتشار و تبلیغ روی داستان معامله بزرگ و آمادگی رژیم برای صلح و سازش با آمریکا از طرف پارسی و متحدان وی شروع شد. گارت پورتر در مقاله ای 11 در نشریه "آنتی وار. دات کام"، پیشنهاد معامله بزرگ را برای اولین بار بصورت دقیق شرح داد و نوشت: "تریتا پارسی که متخصص سیاست خارجی ایران در دانشگاه جان هاپکینز است نسخه ای از این سند را در اختیار ما قرار داد و گفت که آنرا در اوائل سال جاری از یکی از مقامات ایران گرفته است ولی نمیتواند نام وی را فاش کند"
سه هفته بعد، گلن کسلر خبرنگار واشنگتن پست نیز با دریافت نسخه ای از این پیشنهاد که توسط پارسی در اختیارش قرار گرفته مقاله مفصلی 12 مورد داستان معامله بزرگ می نویسد و یکبار دیگر روی آمادگی رژیم ایران برای صلح و همچنین بی توجهی جرج بوش به آشتی جوئی ایران تأکید میکند. گلن کسلر نیز میگوید که یکی از مقامات رژیم، نسخه ای از از این پیشنهاد را به تریتا پارسی داده است.
14 فوریه 2007 نایاک و New American Foundation کنفرانس مهمی 13 در کنگره برگزار کردند که تریتا پارسی، فلینت لورت و لورانس ویلکرسون رئیس دفتر وزیر خارجه (کالین پاول) در آن سخنرانی نمودند و آمادگی رژیم ایران برای صلح در سال 2003 و بی اعتنائی جرج بوش به آشتی جوئی ایران را مورد تأکید قرار دادند.
در 23 اگوست جواد ظریف که به ایران رفته است به نیویورک باز گشتت و تریتا پارسی در ایمیلی که به او فرستاد تقاضا کرد تا پیشنهادی را که ظریف با خود آورده مشاهده کند. پارسی در ایمیل خود نوشت که احتمالا نمایندگان کنگره از این پیشنهاد خوششان میآید:
"امیدوارم که حالتان خوب باشد و از تهران بازگشته اید. خیلی دلم میخواهد که بتوانم پیشنهاد را ببینم یا از محتوای آن باخبر شوم. اگر این پیشنهاد قابل توجه باشد، نمایندگان کنگره آنرا پیشنهادی منطقی خواهند یافت حتی اگر کاخ سفید خوشش نیاید."
روز 25 اکتبر تریتا پارسی دو نفر از نمایندگان دموکرات کنگره را به ظریف معرفی میکند و میگوید اینها مخالف جرج بوش هستند و تمایل دارند با ظریف دیدار داشته باشند. در این ایمیل تریتا پارسی هدف نمایندگان از دیدار با ظریف را توضیح میدهد و در پایان نیز هدف مشترک خودش و ظریف برای اینگونه مذاکرات و دیدارها را به روشنی بیان میکند: "کاهش تشنج بین دو کشور بسیار ضروری است زیرا ازاینطریق میتوان به اهداف داخلی و منطقه ای دست یافت."
"ازاینکه شما با گیلکرست و لیچ دیدار خواهید کرد خوشحال شدم. خیلی از نمایندگان دیگر کنگره هم هستند که خواهان دیدار با شما هستند که بسیاری از آنان دموکراتهای بسیار مورد احترامی هستند. بنابه برخی دلائل این نمایندگان مستقیما با شما تماس خواهند گرفت. هدف نهائی آنان دیدار با نمایندگان مجلس در ایران است.
این گروه از اعضای کنگره از سیاست خارجی جرج بوش بسیار ناراضی اند و نمی خواهند که همینطور ساکت بنشینند تا بوش موقعیت آمریکا در جهان را خرابتر کند. این افراد مایلند که وارد عمل شوند و حاضر به ریسک پذیری در این زمینه نیز هستند. دلیل ما نیز برای اینکار این است که معتقدیم دیالوگ برای هر دو طرف مفید است زیرا کاهش تشنج برای دستیابی به اهداف منطقه ای و اهداف داخلی بسیار ضروری است."
ظریف نیز در ایمیل خود از پارسی برای ترتیب دادن این دیدارها تشکر میکند و اجرای جزئیات آنرا به وی واگذار مینماید
تلاش های تریتا پارسی و متحدان وی برای صلح طلب نشان دادن رژیم و همچنین تلاش در جهت وصل کردن نمایندگان کنگره به سفیر رژیم در سازمان ملل بی اثر نبود و همانطور که اسناد دادگاه نشان میدهد، بسیاری از نمایندگان کنگره از حزب دموکرات با ظریف تماس و ارتباط فعال داشتند. "سام گاردینر" (Sam Gardiner) یکی از کارشناسان سیاسی واشنگتن و از هواداران دوستی با رژیم ایران که در جریان دادگاه به نفع تریتا پارسی گزارشی نوشته است، در شهادت رسمی خود به جلساتی که توسط نمایندگان دموکرات کنگره برای مقابله با سیاست جرج بوش در رابطه با ایران تشکیل میدادند اشاره کرده است. وی میگوید که این افراد خواهان ارسال یک گروه به ایران و ملاقات با نمایندگان مجلس بودند و همگی میدانستند که کلید این قضیه دست محمد جواد ظریف است. گاردینر اظهار داشت که دنیس کاسینچ (Dennis J. Kucinic) یکی از نمایندگان دموکرات کنگره رابطه بسیار خوبی با جواد ظریف داشت.
سفر صلح طلبان به ایران و نقش لیلا زند و کاسمی:
همزمان با تلاش های ظریف و پارسی (و متحدان آمریکائی آنان) برای صلح طلب نشان دادن رژیم، سازمان کاسمی (کارزار مبارزه با جنگ و تحریم علیه ایران) در پروژه ایکه مشترکا بهمراه لیلا زند (سازمان رهپویان صلح) و در همکاری نزدیک با رحیم مشائی معاون احمدی نژاد براه انداخته بود، صدها تن از فعالین صلح آمریکا را به ایران فرستاد تا طی سفرهای سازماندهی شده و ضمن ملاقات با افراد از پیش تعیین شده، روی آمادگی رژیم برای صلح و دوستی تبلیغ کنند و گناه خصومت بین دو کشور را بگردن جرج بوش و سیاست های جنگ طلبانه وی بیندازند. من در گزارشات متعددی این پروسه را مورد بررسی قرار داده ام که برای نمونه میتوانید این سه گزارش را مورد مطالعه قرار دهید: رابطه حکومت ایران با جنبش ضد جنگ در آمریکا: بخش نخست 14، بخش دوم 15، بخش سوم16. -( برای شناخت با سازمان لابی کاسمی و همچنین رابطه آن با نایاک به این سند نگاه کنید 17)
قابل ذکر است که همایش اخیری که احمدی نژاد و دفتر ریاست جمهوری در ماه اگوست 2010 در تهران تحت نام همایش ایرانیان خارج از کشور براه انداخت، به روشن ترین شکل به وابستگی کاسمی و لیلا زند و صلح طلبان دروغین به دفتر احمدی نژاد را آشکار نمود زیرا رهبران سازمان مزبور و همچینین لیلا زند از جمله برگزار کنندگان نشست های جانبی این کنفرانس بودند و نه بعنوان مهمان بلکه در جایگاه میزبان، به پذیرائی از ساندیس خورهای خارج از کشوری رژیم پرداختند. برای آشنائی با این موضوع، این سند را مطالعه فرمائید ت: همایش ساندیس خوران خارج از کشوری و همکاری سازمان کاسمی با دفتر احمدی نژاد
تلاش برای مشروعیت بخشیدن به خامنه ای و احمدی نژاد
از سال 2007 ببعد، احمدی نژاد کارزار گسترده ای برای کاهش نفوذ جناح رفسنجانی و خاتمی در آمریکا براه انداخت و اولین گام، هاله اسفندیاری و چند نفر از همکاران وی را دستگیر و زندانی نمود. این پاکسازی خشن، به دلالان حرفه ای رژیم و طرفهای آمریکائی نشان داد که از این پس، صاحب اصلی قدرت و طرف معامله در هر بده و بستان، نزدیکان احمدی نژاد هستند.
بدین ترتیب، گفتمان حاکم نیز در میان کارشناسان آمریکائی طرفدار همزیستی با رژیم ایران عوض شد. تا آنزمان، احمدی نژاد بعنوان شخصیتی تندگو و بی قدرت معرفی میشد و علی لاریجانی و نزدیکان خامنه ای بعنوان تعیین کنندگان سیاست خارجی رژیم تلقی میشدند. از سال 2008 ببعد، در اکثر نوشته ها و تحلیل های سیاسی در مورد ایران، گفتمان جدیدی شروع شد که مضمون اصلی آن تثبیت رژیم و قدرتمندی احمدی نژاد بود.
این گفتمان جدید در گزارش مشترک دو موسسه تحقیقی بانفوذ آمریکائی یعنی شورای روابط خارجی و بروکینگز بصورتی آشکار مشاهده میشود. این گزارش که بصورت کتاب19 و خطاب به رئیس جمهور بعدی آمریکا نوشته شده بود، گسستی بود از تحلیل های قبلی که تحولات درونی رژیم ایران و رشد میانه رو ها یا پراگماتیست ها را کلید حل مشکلات بین ایران و آمریکا میدانست. دو نویسنده بخش سوم این کتاب که به ایران اختصاص داشت، سوزان مالونی و ری تکیه بودند که در نوشته خود به اشتباه گذشته خویش یعنی تبلیغ روی مذاکره با اصلاح طلبان رژیم اعتراف کرده و خواهان گفتگو و تماس با ولی فقیه و احمدی نژاد شدند. این دو نویسنده، رژیم ایران را باثبات و آماده سازش معرفی نمودند.
در گزارش مهم دیگری20 که توسط انستیتوی صلح آمریکا منتشر شد و برای تهیه آن معروفترین کارشناسان مسائل ایران (عمدتا طرفدار سازش با رژیم ایران) همکاری کرده بودند، بازهم روی تماس و مذاکره با ولی فقیه و احمدی نژاد تأکید شده بود.
در سال 2007 سازمان نایاک گزارش مفصلی 21 در باره چشم انداز مذاکرات ایران و آمریکا منتشر نمود که در آن، رژیم را با ثبات معرفی کرد و تأکید نمود که مردم ایران بدنبال تغییر رژیم نبوده و تمایل دارند تا در چهارچوب همین نظام بطور اصلاح طلبانه مطالبات خودشان را دنبال کنند. یکسال بعد، تریتا پارسی همین گزارش را به امضای 20 نفر از کارشناسان طرفدار مماشات با ایران فرستاد که منجمله میتوان به گری سیک و هادی قائمی اشاره نمود. در این گزارش 22 نیز روی ثبات رژیم و رویگردانی مردم از تغییر نظام تأکید شده بود.
از پایان سال 2007 ببعد و تثبیت احمدی نژاد، تلاش های تریتا پارسی و متحدان وی برای راه اندازی ملاقات بین سیاستمداران آمریکائی با نمایندگان رئیس جمهور رژیم ایران شروع شد. روال کار بدینگونه است که یک موسسه بین المللی بیطرف بعنوان برگزارکننده این دیدارها تعیین میشود و بودجه آن توسط بنیادهای آمریکائی طرفدار مماشات با ایران پرداخت میشود. در مرحله بعد، دلالان رژیم تلاش خود برای کشاندن پای سیاستمداران آمریکائی به این دیدارها را شروع میکنند.
ازاینرو، موسسه ای بنام Pugwash برای برگزاری این نشست ها انتخاب شد و تریتا پارسی و دوستانش برای جذب طرفهای آمریکائی وارد عمل شدند. به چند ایمیل از مسئولین سازمان نایاک به اعضای کنگره برای کشاندن آنها به ملاقات با رحیم مشائی و هاشمی ثمره نگاه میکنیم.
دیدار با هاشمی ثمره و علی اصغر سلطانیه - اگوست 2008 لاهه: در ایمیلی که روز 17 اگوست بین تریتا پارسی و علی اصغر سلطانیه رد و بدل شده، هر دو نفر از دیدارشان در لاهه ابراز رضایت و خوشوقتی کرده اند. پارسی در شهادت رسمی خود گفت که هاشمی ثمره (نزدیک ترین فرد به احمدی نژاد) در این دیدار که روزهای 2 و سوم اگوست برگزار شده، شرکت کرده است. جزئیات این دیدار و نام بقیه شرکت کنندگان آن، در گزارشات بعدی تقدیم میشود.
دیدار با رحیم مشائی در نیویورک: امیلی بلات Emily Blout که مسئول لابی نایاک بود، در ایمیلی که در تاریخ 17 سپتامبر 2008 برای دستیار سناتور Durbin فرستاده، از وی میخواهد که برای دیدار با رحیم مشائی و چند مقام دیگر رژیم ایران به نیویورک بیاید. وی می نویسد:
"مایلم که به اطلاع شما برسانم که هفته آینده در نیویورک فرصتی برای دیدار بسیار سطح بالا بین ایران و آمریکا وجود دارد. PugWash برگزارکننده آن است و از ما خواسته تا با اعضای کنگره برای شرکت دراین دیدار تماس بگیریم و من فورا بیاد شما افتادم. اگر شما چند دقیقه فرصت داشته باشید، رئیس من (تریتا پارسی) تلفنی شما را در جریان جزئیات این دیدار قرار خواهد داد. رئیس من سالهاست که در این گفتگوهای غیر رسمی شرکت داشته و میگوید که سطح مسئولین ایرانی شرکت کننده در نشست هفته آینده بسیار بالاست..."
دستیار سناتور در باره سابقه این نشست ها و برگزار کنندگان آن سوال میکند و امیلی بلات در پاسخ می نویسد:
PugWash"یک موسسه بین المللی بیطرف است که سابقه ای طولانی در برگزاری اینگونه دیدارها دارد. این دسته از دیدارها (بین ایرانیان و آمریکائیان) مدتهاست که جریان دارد و تعدادی از نمایندگان کنگره نیز در آن شرکت کرده اند و برای دیدار هفته آینده نیز چند سناتور ابراز تمایل کرده اند. این یک فرصت بسیار خوبی است که نباید از دست داد بخصوص اگر به تبادلات بین سازمانهای غیر دولتی با یکدیگر علاقه دارید. برداشت من این است که معاون رئیس جمهور ایران و چند مقام بالای دیگر در این دیدار حضور خواهند داشت اما خود احمدی نژاد حضور ندارد."
تریتا پارسی در شهادت رسمی خود گفت که وی بهمراه یک گروه از وابستگان موسسات تحقیقی و بنیادهای آمریکائی در نیویورک با احمدی نژاد دیدار کرده اند.
دیدار با هاشمی ثمره - دسامبر 2008 در شهر وین: امیلی بلات مسئول لابی نایاک در ایمیلی به دستیار نماینده کنگره Delahunt وی را برای شرکت در دیداری که قرار است در ماه دسامبر برگزار شود دعوت میکند:
"رئیس من (تریتا پارسی) خواسته که در مورد دعوتی که وی از شما برای شرکت در دیدار غیر رسمی با ایرانیان در دسامبر در شهر وین است پیگیری کنم. وزیر دفاع سابق ویلیام پری ریاست هیئت آمریکائی را بعهده دارد و از طرف ایران نیز مسئولین بالارتبه شرکت میکنند. این یک فرصت بسیار خوب است تا در این مذاکرات غیر رسمی و بدور از رسانه ها شرکت کنید."
امیلی بلات در ایمیل دیگری به دستیار نماینده کنگره جزئیات بیشتری در باره این دیدارهای پنهان در اختیار او قرار میدهد:
"Pugwashاز نایاک خواسته تا با نمایندگان کنگره برای شرکت در این دیدارهای غیر رسمی بین ایران و آمریکا تماس بگیرد. Paolo Cotta Ramusino که ذبیر کل این موسسه است برگزار کننده اصلی این نشست هاست که نمایندگان کنگره آمریکا و همچنین اعضای دولت ایران در آن شرکت داشته اند. رئیس من (تریتا پارسی) در برخی از این دیدارها شرکت داشته که یکی از آنها در اسرائیل بوده است. بنظر وی اینگونه دیدارها بسیار مفید هستند. در این دیدارها، در مورد مسائل هسته ای، عراق، امنیت منطقه و مسئله اسرائیل و فلسطین بحث میشود. هر دو طرف از شرکت در این دیدارها راضی هستند زیرا علیرغم اختلافاتی که باهم دارند، به درک بهتری از یکدیگر دست مییابند. دیدار بعدی که 6 و 7 دسامبر در وین برگزار میشود محرمانه است و هیچ جا در باره آن صحبت نخواهد شد. از طرف آمریکا ویلیام پری و چند کارشناس دیگر شرکت میکنند. از طرف ایران، این بار نیزب سطح شرکت کنندگان بسیار بالاست و معاون رئیس جمهور، سفیر ایران در آژانس اتمی و مسئولان بالای وزارت خارجه در آن شرکت دارند."
تریتا پارسی در شهادت رسمی خود گفت که در این دیدار هاشمی ثمره شرکت داشته است.
دیدار در لیختن اشتاین، آوریل 2009: ایمیل ها و شهادت رسمی تریتا پارسی نشان میدهد که چند هفته قبل از انتخابات قلابی ریاست جمهوری، وی بهمراه یک گروه از آمریکائیان با یک هیئت ایرانی که از تهران به لیختن اشتاین سفر کرده بودند دیدار و گفتگو کرده اند. تریتا پارسی در بازگشت به آمریکا، به مسئولین شورای امنیت ملی آمریکا ایمیل فرستاده و خواهان دیدار بین یکی از افراد هیئت ایرانی با تیم اوباما بوده است. بنا به دلائلی که بعدا توضیح داده خواهد شد، نام این فرد و دیگر وابستگان حکومتی که در این دیدار شرکت داشته اند فعلا منتشر نخواهد شد.
در شهادت تریتا پارسی و مکاتبات وی، دیدار بین مقامات ایرانی و اسرائیلی نیز ذکر شده است که در گزارشات بعدی مورد بررسی قرار میدهیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر